پاک اندیش

اندیشه های اسلامی و انقلابی

پاک اندیش

اندیشه های اسلامی و انقلابی

طرح مطالعه بخش یکم کتاب مراحل اخلاق در قرآن اثر آیه الله جوادی آملی (فصل اول،بخش 4 از 4)

 

دم مسیحایى «ذکر»

در دستورهاى دینى آمده است که اگر سیئه‏اى مرتکب شدید فورا حسنه‏اى انجام دهید تا آن سیئه را جبران کند; زیرا اگر سیئه، متراکم شود، چرک و رینى در جان انسان ایجاد و او را نابینا و ناشنوا مى‏کند. براى این کار، ذکر دایمى خدا را توصیه کرده‏اند.

برخى دستورهاى دینى وقت مشخصى دارد; مانند نماز:

«ان الصلوة کانت على المؤمنین کتابا موقوتا» (53)

اما ذکر خدا «موقوت‏» نیست و وقت مشخصى ندارد; زیرا در قرآن آمده است:

«یا ایها الذین امنوا اذکروا الله ذکرا کثیرا» (54)

دائما به یاد حق باشید. این دوام یاد حق نمى‏گذارد انسان غفلت پیدا کند.

نقل شده است که حضرت رسول اکرم صلى الله علیه و آله و سلم از کنار باغى مى‏گذشت; به باغدار که در حال غرس نهالى بود فرمود: آیا حاضر هستى من تو را از غرس و شت‏سودمندترى آگاه کنم؟ عرض کرد: آرى. فرمود: درختى که تو مى‏کارى، ثمرش موقت است، ولى اگر در هر بامداد و شامگاه بگویى:

«سبحان الله و الحمد لله و لا اله الا الله و الله اکبر»

خداوند براى تو در بهشت، در برابر هر تسبیح درختهاى میوه غرس مى‏کند که همواره میوه مى‏دهد (55) .

نیز امام باقر (سلام الله علیه) مى‏فرماید:

اگر کسى این تسبیحات چهارگانه را بگوید، خداوند، چهار پرنده از این اذکار مى‏آفریند که آنها تا قیامت‏خدا را تسبیح و تقدیس و تهلیل مى‏کنند:

«من قال سبحان الله و الحمد لله و لا اله الا الله و الله اکبر، خلق الله منها اربعة اطیار تسبحه و تقدسه و تهلله الى یوم القیامة‏» (56) .

این نشانه تجسم اعمال است. پرندگانى را که خدا با این اذکار چهارگانه مى‏آفریند، در آسمان و زمین نیستند، بلکه در فضاى جان ذاکر و مسبح پدید مى‏آیند و پرواز مى‏کنند. آنگاه مؤمن سالک، طیران را در درون خود مى‏بیند و به جاى این که «طى الارض‏» ظاهرى داشته باشد، «طى الارض والسماء» باطنى دارد; یعنى، در عین حال که در یک جا نشسته است، «جهانى است‏بنشسته در گوشه‏اى‏».

انسان گاهى مانند عیساى مسیح (سلام الله علیه) مظهر خالقیت‏حق قرار مى‏گیرد:

«و اذ تخلق من الطین کهیئة الطیر باذنى فتنفخ فیها فتکون طیرا باذنى‏» (57)

ولى گاهى براى هر ذاکرى در درون جان او، بدون گل و خاک پرنده‏اى ایجاد مى‏شود تا تسبیح گوى خدا باشد.

«خلق‏»، صفت فعل خداست; نه صفت ذات او، و اصل کلى این است که در همه مباحث الهى، دو منطقه ممنوعه وجود دارد و احدى به آن دو منطقه، راه پیدا نمى‏کند: یکى منطقه ذات خدا و دیگرى منطقه اسماء و صفات ذاتى او که عین ذات اوست; ولى خارج از ذات منطقه افعال الهى و جهان امکان است.

اگر چه فعل و آفرینش خدا به ذات او متکى است; اما اگر کسى با اوصاف فعلى خدا محشور باشد، او بر «قیوم‏» تکیه مى‏کند. به ما گفته‏اند: «یا حى یا قیوم‏» بگویید که البته حقیقت آن در نیایش، «انشاء» است، نه «اخبار». بر این اساس، «یا حى یا قیوم‏»، یعنى «احینا واقمنا»; ما را به حیات خود، زنده و ما را به قیومیت‏خود، قائم کن. اگر چنین شود، انسان مى‏تواند چون دیگران، فیض الهى را بگیرد:

«مرغ باغ ملکوت‏» را کسى که بالاتر از ملکوت مى‏اندیشد مى‏آفریند. اگر انسان به جایى برسد که با ذکر او پرنده ملکوتى خلق بشود، او مظهر خالق خواهد شد و این خالقیت، چون صفت فعل خداست، امتناع عقلى و منع نقلى ندارد که در عیساى مسیح و عبد صالح دیگرى تجلى کند.

از امام صادق (علیه السلام) نقل شده است که:

یحیاى شهید (سلام الله علیه) وقتى مى‏گفت: «یا رب یا الله‏»، خداوند مى‏فرمود: «لبیک یا عبدی سل حاجتک‏» (58) .

از این جهت‏خدا در قرآن مى‏فرماید:

«و حنانا من لدنا» (59)

لطف ما به سوى او تنزل پیدا مى‏کرد و او هم «تحنن‏» و مهربانى داشت. همین کار یحیاى شهید را به ما آموخته و گفته‏اند: شما هم بگویید: «یا الله‏» و لبیک بشنوید.

از امام صادق (علیه السلام) رسیده است که اگر پس از گفتن تسبیح حضرت فاطمه زهرا (سلام‏الله‏علیها) یک بار

«لا اله الا الله‏»

بگویید، گناهان شما بخشوده مى‏شود:

«من سبح الله فی دبر الفریضة قبل ان یثنی رجلیه تسبیح فاطمة الماة و اتبعها بلا اله الا الله مرة واحدة، غفر له‏» (60) .

همچنین نقل شده است: اگر نیازى داشتید، ده‏بار

«یا الله‏»

بگویید و آنگاه حاجت‏خود را بخواهید که برآورده مى‏شود:

«قل عشر مرات: یا الله یا الله یا الله، فانه لم یقلها احد من المؤمنین قط الا قال له الرب تبارک و تعالى: لبیک عبدی سل حاجتک‏» (61) .

به این ترتیب، ائمه (علیهم السلام) راه حضرت مسیح (علیه‏السلام) و یحیاى شهید (علیه السلام) را به ما آموخته‏اند، تا با پیمودن آن، از امدادهاى ویژه روح‏القدس بهره‏مند گردیم.

روایاتى که مى‏گوید: از هر قطره آب وضویى که براى عبادت گرفته شود فرشته‏اى خلق مى‏شود، راه مسیح را به ما نشان مى‏دهد. البته اگر کسى در نماز غافل باشد و نماز او غافلانه انجام گیرد، وضویش نیز غافلانه انجام مى‏گیرد و بنابراین، از این وضو و آن نماز، کارى ساخته نیست و در حقیقت، نماز او مصداق

«فویل للمصلین الذین هم عن صلاتهم ساهون‏» (62)

خواهد بود و بر همین اساس درباره وضوى او باید گفت: «فویل للمتطهرین، الذین هم عن طهارتهم ساهون‏». بنابراین، از قطرات آب چنین وضویى، فرشته خلق نمى‏شود.

کسى که مى‏گوید: چگونه ممکن است‏بنده‏اى «خالق‏» باشد؟ او هنوز با عقل متعارف نجنگیده و به روایات اهل بیت (علیهم السلام)، ایمان نیاورده است; زیرا از مجموع روایات، که مشتمل بر خبر صحیح و معتبر نیز هست، به خوبى برمى‏آید که با عبادت انسان سالک، فرشته ملکوتى خلق مى‏شود; اما چنین شخصى هنوز باور نکرده است که انسان مى‏تواند با عبادتهاى صحیح خود، راه مسیح را طى کند و بدون این که پیغمبر یا امام بشود، مى‏تواند کارى بکند که مسیح کرد و مظهر خالقیت‏حق قرار بگیرد; زیرا برهان عقلى امکان آن را ثابت کرده است و دلیل نقلى از وقوع آن خبر داده است.

مراتب بیدارى

انسانى که بیدار مى‏شود عاملى در بیدارى او نقش دارد و عوامل بیدارى انسان غافل گوناگون است; ممکن است این عامل «زنگ خطر دوزخ‏» باشد یا «شوق بهشت‏» و یا «اشتیاق به لقاى حق‏». در مناجات شعبانیه آمده است که:

«ایقظتنى لمحبتک‏» (63)

تو مرا براى محبت‏خود بیدار کرده‏اى، نه براى ترس از جهنم یا شوق به بهشت. بیدارى از خواب ظاهرى هم همین طور است; مثلا، کسى که در هنگام نماز صبح، خوابیده است و عاملى وى را بیدار مى‏کند آنچه که مایه بیدارى او مى‏شود، نجات از عذاب دوزخ یا اشتیاق به بهشت و یا اشتیاق به لقاى حق است.

انسانى که اهل معصیت و یا اهل توجه به غیر خداست نیز خوابیده است:

«الناس نیام فاذا ماتوا انتبهوا» (64)

بیشتر انسانها در خوابند و وقتى که بمیرند بیدار مى‏شوند; برخلاف فرهنگ رایج‏بین ما که در باره مردگان مى‏گوییم: «به خواب ابد فرو رفته‏اند»، دین مى‏گوید: «مردگان تازه بیدار شده‏اند». انسانى که در دنیاست و معارف الهى را نمى‏یابد در خواب است; اما وقتى مى‏میرد بسیارى از مسائل براى او روشن مى‏شود و در حقیقت، مرگ سرآغاز بیدارى است و اگر برزخ یا قبر را «مرقد» یعنى خوابگاه مى‏نامند براى آن نیست که انسان در آن جا در خواب است; چون برزخ نسبت‏به دنیا بیدارى است; بلکه براى آن است که برزخ نسبت‏به قیامت کبرا خواب است; زیرا بسیارى از امور بعد از مرگ و در برزخ نیز براى انسان روشن نیست; ولى در قیامت کبرا روشن مى‏شود. از این رو انسانهاى برانگیخته شده از قبر در روز «بعث‏» مى‏گویند:

«من بعثنا من مرقدنا» (65)

چه کسى ما را از خوابگاهمان مبعوث کرده است؟ به هر حال، همان گونه که عوامل بیدارى انسان گوناگون و مراتب بیدارى وى متفاوت است، زاد و توشه‏اى هم که بعد از بیدارى براى سفر خویش فراهم مى‏کند مختلف است; کسانى که از همان آغاز، زنگ بیدارى را محبت‏حق مى‏دانند قهرا زاد و توشه‏اى هم به اندازه همین سفر تهیه مى‏کنند.

سوء ظن به خود

پس از نجات از غفلت، باید نسبت‏به آنچه انسان را دوباره به غفلت مى‏کشاند، هشیار بود و از این رو انسان باید هم نعمتهاى خدا را بشناسد و هم بداند که در همه حالات، در مشهد و محضر الهى است و هم نسبت‏به خود، خوش گمان نباشد; زیرا خوش گمانى باعث مى‏شود که انسان کارهاى خود را حمل بر صحت و آنها را توجیه کند و توجیه کردن تبهکاریها غفلت‏زاست و با تهذیب روح، سازگار نیست. چنین کسى، دیگر به توبه و مانند آن راه نمى‏یابد تا تبهکاریهاى گذشته را ترمیم کند; زیرا کارهاى خود را، زشت نمى‏پندارد تا از آنها توبه کند

انسان نسبت‏به دیگران نباید سوء ظن داشته باشد; مگر این که شواهدى بر آن دلالت کند، ولى نسبت‏به خود باید سوء ظن داشته باشد. انسان وقتى نسبت‏به خود بد گمان باشد، اصل را بر این قرار نمى‏دهد که انسان خوبى است و کارهاى خوب مى‏کند، بلکه اصل را بر این قرار مى‏دهد که ممکن است گناه و خلاف بکند. از این رو کارهاى خود را فورا حمل بر صحت نمى‏کند بلکه مى‏کوشد با ترازوى الهى آن را ارزیابى کند.

این حالت‏سوء ظن، زمینه‏اى خواهد شد تا انسان یافته‏هاى خود را بررسى‏کند. گاهى خدا واقعا به انسان نعمت مى‏دهد; اما گاهى خدا کسى راامتحان مى‏کند نه این که بر او انعام روا بدارد و چنین نعمت دادنى «فتنه‏»، یعنى آزمونى است تا آشکار شود که انسان ناب و خالص است‏یا آلوده و مخلوط. اگرکسى به خود، حسن ظن داشت، فورا یافته‏هاى الهى را حمل بر اکرام الهى‏مى‏کند:

«فاما الانسان اذا ما ابتلیه ربه فاکرمه و نعمه فیقول ربى اکرمن‏» (66)

مى‏گوید خدا مرا گرامى داشته است و من نزد خدا کریم هستم; در حالى که خدااورا آزموده است; نه این که به او اکرام کرده باشد. انسان غافل که به خود حسن ظن دارد، خود را برتر مى‏بیند و از بزرگوراى و کرامتهاى درونى دیگران‏نیزخبرى ندارد. حسن ظن به خود و غفلت از زشتیها و نواقص خویش مایه فخرفروشى است و فخرفروشى باعث تحقیر دیگران است.

در حالى که امام صادق(علیه السلام) فرموده‏اند کسى که به برادر مؤمنش «اف‏» بگوید، از ولایت اوخارج مى‏شود: «اذا قال المؤمن لاخیه اف، خرج من ولایته‏» (67) .

بنابراین، انسان‏حق‏«اف‏» گفتن به برادر مؤمن خود را ندارد. چون همان گونه که منافقان‏ازیکدیگرند:

«المنافقون و المنافقات بعضهم من بعض‏» (68)

مؤمنان نیز اولیاى یکدیگرند:

«المؤمنون و المؤمنات بعضهم اولیاء بعض‏» (69)

این ولایت متقابلى است که بین مؤمنان برقرار است و انسان، با اهانت‏به برادر ایمانى از آن‏بیرون مى‏آید.

پس‏غفلت‏نه‏تنهارابطه‏بین‏انسان‏وخداراتیره‏مى‏کند،بلکه‏رابطه‏بین انسانها رانیز تاریک مى‏کند.باتیرگى رابطه بین انسان و خدا و تاریکى رابطه انسان با سایر انسانها، هرگز کسى مهذب و مطهر نخواهد شد. ارتباط مؤمنان با یکدیگر به قدرى در نزاهت روح، نقش مؤثرى دارد که در روایات آمده است:

«ربح المؤمن على المؤمن ربا» (70)

سودى که در تجارت، مؤمن از مؤمن دیگر مى‏برد به منزله رباست.

از سوى دیگر، همان گونه که در جهاد اصغر، بیان نورانى امیرالمؤمنین (علیه‏السلام) به مردم مصر این است که

«و من نام لم ینم عنه‏» (71)

یعنى اگر کسى بخوابد، هرگز دشمن بیدار نمى‏خوابد و شبیخون مى‏زند، درباره دشمن درون نیز این مطلب، صادق و بلکه روشنتر است. اگر کسى به سبات عقل مبتلا گردد و از نظر روح بخوابد، دشمن درونش بیدار است و هرگز نمى‏خوابد و روشن است که تهاجم به انسان خوابیده و پیروزى بر او آسان است. انسان غافل، خوابیده است و چون توجه ندارد، دشمن متوجه بر او مى‏تازد. اصولا دشمن از راهى که انسان او را نمى‏بیند حمله مى‏کند:

«انه یریکم هو و قبیله من حیث لا ترونهم‏» (72) .

مطلب دیگر،آن است‏که اگرکسى رابطه خود را با خدا از طریق غفلت‏زدایى، مستحکم کند، مشمول مهر خداوند خواهد بود و او دلهاى جامعه را نیز به سمت وى متوجه خواهد کرد. این که حضرت ابراهیم خلیل به خدا عرض کرد:

«فاجعل افئدة من الناس تهوى الیهم‏» (73)

یعنى، خدایا! دلهاى عده‏اى از مردم را به سمت فرزندان من متوجه کن براى همین است که اگر کسى رابطه‏اش را با خدا محکم کند، او دلهاى دیگران را هم به سمت وى متوجه مى‏کند و این تنها در نتیجه اجابت دعاى ابراهیم (سلام الله علیه) نیست; بلکه به عنوان یک اصل کلى در قرآن کریم آمده است:

«ان الذین آمنوا و عملوا الصالحات سیجعل لهم الرحمن ودا» (74)

خداوند، مودت مؤمنانى که داراى اعمال صالحند، در دلهاى دیگران مستقر مى‏کند.

 

پى‏نوشت‏ها:

53. سوره نساء، آیه 103.

54. سوره احزاب، آیه 41.

55. محاسن برقى، ج 1، ص 107; بحار، ج 83، ص 257.

56. محاسن برقى، ج 1، ص 106; بحار، ج 90، ص 172.

57. سوره مائده، آیه 110.

58. بحار، ج 90، ص 233; محاسن برقى، ج 1، ص 104.

59. سوره مریم، آیه 13.

60. بحار، ج 82، ص 335; محاسن برقى، ج 1، ص 106.

61. بحار، ج 90، ص 233; محاسن برقى، ج 1، ص 104.

62. سوره ماعون، آیات 4 5.

63. مفاتیح الجنان، مناجات شعبانیه.

64. بحار، ج 4، ص 43; اصول کافى، ج 2، ص 240.

65. سوره یس، آیه 52.

66. سوره فجر، آیه 15.

67. بحار، ج 72، ص 146.

68. سوره توبه، آیه 67.

69. سوره توبه، آیه 71.

70. بحار، ج 100، ص 82; محاسن برقى، ج 1، ص 186.

71. نهج‏البلاغه، نامه 62، بند 13.

72. سوره اعراف، آیه 27.

73. سوره ابراهیم، آیه 37.

74. سوره مریم، آیه 96.

نظرات 6 + ارسال نظر
صادق جمعه 4 بهمن 1392 ساعت 23:06

اگر غفلت زدایی کنیم، خدا کمکمون می کنه.

صادق جمعه 4 بهمن 1392 ساعت 23:04

از کجا بفهمیم فعلا اتفاق نعمت است یا فتنه (آزمون)؟

صادق جمعه 4 بهمن 1392 ساعت 23:02

شعار ما باید این باشد:
سوظن به خود و حسن ظن به دیگران.
البته منظور از دیگران مومنان هستند نه کفار.

صادق جمعه 4 بهمن 1392 ساعت 22:58

باید دنبال عامل بیداری خودمون باشیم.

صادق جمعه 4 بهمن 1392 ساعت 22:57

باید دائم الذکر شد.

روح الله جمعه 4 بهمن 1392 ساعت 11:39

نماز اول وقت نماز اول وقت نماز اول وقت

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد