پاک اندیش

اندیشه های اسلامی و انقلابی

پاک اندیش

اندیشه های اسلامی و انقلابی

زندگی آلوده من

ساعت شش صبح با صدای دلخراش کامیون آبپاش شهرداری از خواب پریدم، قبل از تهیه صبحانه دست و صورتم را تقریبا با همان آب گل آلود اول شیر صفا دادم، راستش دلم نیامد که در این وانفسای کم آبی شیر آب را تا رسیدن به آب زلال باز بگذارم.

با چای حاوی رنگ صنعتی و شیر و لبنیات حاوی روغن پالم یک صبحانه مشتی زدم و از خانه بیرون آمدم.

در هوای نسبتا خنک صبحگاهی همراه با گرد و غبار محلی و بعضا وارداتی از محل های دیگر با چند نفس عمیق راهی محل کار شدم، هر چند درمیان راه گاهی به واسطه کشیدن نفس های عمیق کمی سوزش را در قفسه سینه خود حس می کردم اما بازهم عاشقانه به این کار لذت بخش ادامه می دادم، چراکه می دانستم در طول روز با افزایش شدت آلاینده ها دیگر امکان این کار برایم میسر نخواهد شد.

به محل کارم رسیدم، از پشت میز نشینی خسته بودم، اما مجبور بودم هر روز بدون کوچکترین حرکتی ساعت ها این کار مداوم را تجربه کنم.

دکترم یکی از عوامل چاقی و فشار خون بالای من را علاوه بر مصرف نمک و تغذیه نا مناسب از همین نشستن های زیاد من می دانست.

پس از چند نوبت مصرف باز هم چای حاوی رنگ صنعتی و قند خالص و همچنین چند بگو مگو ی ساده و خاشخاشی با ارباب رجوع و سایر همکاران با هر جان کندنی بود صبح را به ظهر رساندم و روانه نهارخوری اداره شدم.

آشپز باشی اداره اون روز با برنج هندی، مشکوک به سم آرسنینگ و گوشت منجمد برزیلی و بادمجان و لپه برایمان پلو خورشت بادمجان محیا کرده بود.

غذایی با یک وجب روغن اضافه البته خوشحال بودم که در کنار آن می توانستم از سالاد سبزیجات همراه با آب لیمو ی تهیه شده با آب کاه و جوهر لیمو برای رسیدن به کمی سلامتی بهره ببرم.

سالاد سبزیجات کمی تلخ بود، از همکارم دلیل آنرا پرس و جو کردم، گفت نگران نباش تلخیش به دلیل آبیاری محصولات سیفیجات با فاضلاب تهران است، مورد خاصی ندارد کم کم عادت می کنی.

بیا کمی پیاز چاشنی آن کن از منزل آوردم، همکار دیگرم گفت: پیازنه! تو خبر ها خواندم که پیاز هم به دلیل داشتن نیترات پنج برابر از میزان استاندار که ماده‌ای سرطان زاست این روزها دیگر مصرفش توصیه نمی شود.

گفتم نه بابا، پیاز؟

بعد از نهار و نماز به محل کارم برگشتم، معمولا بعد از ظهر ها سرمان خلوت تر است، پس از کمی بحث مدیریتی و سیاسی با همکاران زمان پایان کار فرار رسید.

هرچند بعضی از همکاران برای اضافه چرت بعد از ظهر چند ساعتی بیشتر در اداره می مانند، اما من معمولا برای خوابیدن خانه را ترجیح می دهم.

راهی خانه می شوم گرمای هوا و شدت آلودگی خیلی زیاد شده دیگر از آن نفس های عمیق صبح خبری نیست چون با همین نفس های کوتاه و با مکث هم احساس سوزش قفسه سینه رهایم نمی کند چه رسد به نفس عمیق، قبل از رسیدن به خانه به فکر شام می افتم از سوسیس کالباسی سر کوچه چند کیلو سوسیس و کالباس میگیرم و راهی خانه می شود.

با مروری به برنامه های تلویزیون و تماشای مجدد بعضی از برنامه ها و سریالهای تکراری دوران قدیم با یادی از ایام و خاطرات خوش کودکی و جوانی به رختخواب می روم، موقع خواب باز هم طبق معمول درد مزمن معده به سراغم می آید.


منبع : الف

نظرات 1 + ارسال نظر
سینا سه‌شنبه 28 مرداد 1393 ساعت 22:14

نمی دونم تا کی میشه این زندگی رو اینجوری ادامه بدیم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد