راه غفلتزدایى
خداى سبحان همه جهان را با یک فیض اداره مىکند; هم نظام تکوین را با یک فیض عام تربیتى به کمال راهنمایى مىکند و هم نظام تشریع را با یک هدایت نورانى به کمال لایق، رهنمود مىدهد. درباره نظام تکوین، مىفرماید:
«و ما امرنا الا واحدة» (35)
ما با یک امر، همه هستى را مىپرورانیم. درباره نظام تشریع نیز مىفرماید:
«قل انما اعظکم بواحدة ان تقوموا لله مثنى و فرادى ثم تتفکروا» (36)
من با یک موعظه و رهنمود، جهان بشریت را تربیت مىکنم و آن این است که: براى خدا برخیزید.
آنها که در تهذیب روح کوشش کردهاند مىگویند: اولین قدم، «یقظه» و بیدارى است. انسان خوابیده، نه مىایستد و نه مىرود. اگر زلزلهاى بیاید، خانه بر سر او مىریزد و اگر سیلى بیاید، جسد او روى آب پیدا مىشود و طعمه هر حادثه تلخ دیگر خواهد شد. انسان بیدار است که خطر را حس مىکند و از آن مىرهد.
انسان غافل در خواب است و
حدیث پیامبر اکرمصلى الله علیه و آله و سلم:
«الناس نیام فاذا ماتوا انتبهوا» (37)
ناظر به همین معناست.
همچنین در سخنان نورانى على بن ابیطالب امیرالمؤمنین (علیه السلام) آمده است:
«نعوذ بالله من سبات العقل» (38)
ما از خواب و تعطیلى عقل به خدا پناه مىبریم.
عقل بشر آن جا که نمىفهمد، معطل و آن جا که مىفهمد ولى کارى نمىکند خاموش است. عقل، چه عقل نظرى و چه عقل عملى، باید کوشا و فعال باشد. اگر کسى بیدار شود، این بیدارى با حرکت آمیخته است. اول، بیدارى از خواب، آنگاه ایستادگى و آنگاه سیر است.
راه غفلت زدایى، چنانکه گذشت، «ذکر» است; کتاب و سنتبراى غفلتزدایى از انسان، اذکار را به عنوان ادعیه و عبادات، مشخص کردهاند تا انسان، هنگام صبح، ظهر، شام، قبل و بعد از خواب، هنگام خوردن غذا و پس از آن، هنگام مشاهده مرده یا بیمار یا بعد از بهبودى از بیمارى و در روزهاى هفته و در ساعات روز و در اعیاد دینى و مانند آن، ذکرى مناسب بگوید. (39) به ما دستور داده شده است که در کنار سفره براى هر یک از انواع غذا «بسم الله الرحمن الرحیم» بگوییم و اگر موفق نشدیم، در طلیعه امر بگوییم: «بسم الله من اوله الى آخره» و اصولا گفتند هر کارى که مىکنید، در آغاز «بسم الله الرحمن الرحیم» بگویید که به این ترتیب، آن کار نمىتواند چیزى جز واجب و مستحب باشد. البته اگر مباح هم باشد مىشود به آن، صبغه عبادى داد.
اولا، نمازهاى پنجگانه شبانه روز از بهترین مصادیق ذکر خدا و از مهمترین عوامل غفلتزدایى است:
«اقم الصلوة لذکرى» (40)
و نمازگزار با خداى خود مناجات دارد:
«المصلى یناجى ربه» (41)
چون نمازگزار با خداى خود، مناجات مىکند، شایسته است تمیزترین لباس را در هنگام نماز بپوشد و معطر باشد. ثانیا، پس از این مناجات (نماز) مستحب است نمازگزار سى و چهار بار«الله اکبر»سى و سه بار«الحمد لله»و سى و سه بار«سبحان الله»بگوید و این ذکرى است که پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم به وجود مبارک حضرت صدیقه طاهره فاطمه زهراء (سلاماللهعلیها) آموخت.
صدر الدین قونوى از «جامع الاصول» ابن اثیر نقل کرده است که رسول خداصلى الله علیه و آله و سلم با سپاهیانش هر گاه به فرازى مىرسیدند، هنگام صعود،«اللهاکبر»و هنگام هبوط،«سبحان الله»مىگفتند و در همان حدیث آمده است که روش نماز نیز بر همین اساس، تنظیم شده است:
«کان رسول الله صلى الله علیه و آله و سلم و جیوشه اذا علوا الثنایا کبروا و اذا هبطوا سبحوا، فوضعت الصلوة على ذلک» (42) .
چون انسان در نماز، هر وقتسربر مىدارد «الله اکبر» و هر وقتخمیده مىشود (رکوع) یا پایینتر مىرود (سجود) «سبحان الله» مىگوید.
در شرح این حدیث، جناب ابوالمعالى مىگوید: ذات اقدس اله در سوره «حدید» مىفرماید:
«هو معکم این ما کنتم» (43)
هر جا باشیدخدا با شماست; همچنین در سوره «مجادله» مىفرماید:
«ما یکون من نجوى ثلاثة الا هو رابعهم و لا خمسة الا هو سادسهم و لا ادنى من ذلک و لا اکثر الا هو معهم این ما کانوا» (44)
نجواکنندگان در هر جا و در هر شرایطى باشند خدا با آنهاست. بنابراین، بر اساس این اصل که خدا با همه ما در همه شرایط هست، توهم مىشود هنگامى که ما بر بلندى صعود مىکنیم، در کبریایى با خدا شریک شدهایم، از این رو براى نفى این توهم تکبیر مىگوییم و تکبیر بدین معناست که خدا منزه است از این که در کبریایى شریک داشته باشد. همچنین هنگامى که هبوط مىکنیم، توهم مىشود که خداى سبحان نیز هبوط مىکند! پس براى زدودن این توهم نیز در حال نزول،«سبحان الله»مىگوییم (45) ; یعنى، او منزه از هبوط است:
با این که خدا در همهجا با ماست در حال رکوع و خمیدگى، سجود و افتادگى، اضطجاع، استلقاء و در اعماق زمین و اوج آسمان، اما«سبحان الله»که خود، پایین، خمیده، افتاده مضطجع و مستلقى باشد!
اما وقتى انسان بر فراز بام ساختمانى مىرود یا به قله کوهى صعود مىکند یا سر از رکوع یا سجود بر مىدارد، جلوه کبریایى حق براى او روشنتر مىشود و بنابراین، «الله اکبر»مىگوید; یعنى، گرچه خدا در همه حالات با ماست، اما این بدان معنا نیست که وقتى ما سر از رکوع بر مىداریم، او نیز سر بر مىدارد! او «اکبر» و برتر از این اوصاف است:
«الله اکبر من ان یوصف» (46) .
از این جا معلوم مىشود که دیگران در حال نماز هم غافلند، ولى رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم در غیر نماز نیز حالت نماز داشت.
بهترین حال براى انسان، همان حالت مناجات با خداست و نماز جلوه گاه این مناجات است:
«لو یعلم المصلی من یناجی ما انفتل» (47)
اگر نماز گزار بداند که با خدا مناجات مىکند و مناجات با او لذیذ و گوارا باشد، هرگز نماز را رها نمىکند، چنانکه گفتگو با دوست در کام انسان شیرین است و هر چند طولانى شود از آن احساس ضعف و خستگى نمىکند.
اذکار دینى و آموزش معارف
اذکار دینى افزون بر آن که از انسان غفلتزدایى مىکند، معارف الهى را نیز آموزش مىدهد و رهتوشه معرفتى مسافران به سوى خدا را فراهم مىکند، چنانکه ذکر شریف
«لا حول ولا قوة الا بالله العلى العظیم»
که از گنجینههاى عرشى است:
قال الله تعالى لنبیه صلى الله علیه و آله و سلم فی لیلة المعراج:
اعطیتک کلمتین من خزائن عرشی «لا حول و لا قوة الا بالله و لا منجا منک الا الیک» (48)
معناى بلند و فواید فراوانى دارد; امام باقر (سلاماللهعلیه) در تفسیر این ذکر فرمودند: آن جا که قدرتى را به جا صرف کرده و خدا را اطاعت کردهاید، این قدرت بر اطاعت از ناحیه خداست و آن جا که معصیت نکردهاید، در حقیقت، عنایت الهى بین شما و آن معصیتحائل شده است. پس
«لا حول و لا قوة الا بالله العلى العظیم»
یعنى:
«لا حول لنا عن معصیة الله الا بعون الله و لا قوة لنا على طاعة الله الا بتوفیق الله عزوجل» (49) .
گاهى انسان را به گناه دعوت مىکنند، اما مانعى فرا راه او پدید مىآید. او نمىداند راهى که به آن دعوت شدهاست، راه گناه است و نیز نمىداند چرا راه بندان شد، اما بعد مىفهمد او را به مجلس گناه دعوت کرده بودند و این راه بندان، همان «حول الهى» بود که بین او و گناه حائل شد. این که ما در نماز مىگوییم:
«بحول الله و قوته اقوم و اقعد»
به این معنا نیست که فقط در حال نماز که بر مىخیزیم و مىنشینیم، «بقوة الله» است; بلکه به این معناست که همه حرکات و سکنات ما، در نماز و در غیر نماز به قوت الهى است.
پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم این ذکر شریف را ذکر فرشتگان حامل عرش معرفى کرده است:
«تسبیح حملة العرش» (50)
و در برخى روایات تفسیرى آمده است که فرشتگان حامل عرش نیز که ذات اقدس خداوند از آنان به
«الذین یحملون العرش» (51)
یاد مىکند، هنگامى که حمل عرش الهى، یعنى مقام فرمانروایى خدا، برایشان دشوار بود ذکر
«لا حول و لا قوة الا بالله العلى العظیم»
را به آنان آموختند:
«اعلمکم کلمات تقولونها یخف بها علیکم. قالوا: و ما هی؟ قال: تقولون: «بسم الله الرحمن الرحیم و لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم و صلى الله على محمد و آله الطیبین فقالوها فحملوه» (52)
البته شاید چنین ذکرى براى فرشتگان «دفع تعب» باشد نه «رفع نصب».
بنابراین، «بحول الله و قوته اقوم و اقعد» در نماز مصداقى از آن اصل کلى است; زیرا: «لا حول و لا قوة الا بالله العلى العظیم»، «نفى جنس» است; یعنى، هیچ جا حیلوله و منع و هم چنین قدرت و توانى نیست مگر به عنایت ذات اقدس خداوند و اختصاصى به نماز یا غیر نماز و نیز اختصاصى به انسان و غیر او ندارد. فرشتهها نیز در حمل عرش، مشمول این اصل کلى و جامعند.
ائمه (علیهم السلام) دستور دادهاند که ذکر و دعایى را که ما ارائه مىکنیم بگویید و آن را کم یا زیاد نکنید. این خضوع در برابر وحى، نشانه عقل است; زیرا با برهان فلسفى، ثابتشده است که بشر، نیازمند به وحى است و نیاز بشر را جز وحى، چیز دیگرى تامین نمىکند. آنگاه بشر نمىتواند در برابر ره آورد وحى اظهار نظر کرده به دنبال چیزى دیگر برود. انسان عاقل، نه از این و آن، ذکر طلب مىکند و نه در برابر خواسته دیگران، به آنان ذکر مىآموزد، بلکه به همین دستورات دینى عمل مىکند و آن را به دیگران ارائه مىکند.
پىنوشتها:
35. سوره قمر، آیه 50.
36. سوره سبا، آیه 46.
37. بحار، ج 50، ص 134.
38. نهجالبلاغه، خطبه 224، بند 12.
39. در عین حال گروهى به دنبال ذکر خاص هستند و دو عامل به این کار دامن مىزند: خوى «بدعت طلبى» از یک سو و خصلت «بتشدن» از سوى دیگر.
40. سوره طه، آیه 14.
41. بحار، ج 68، ص 216.
42. شرح الاربعین، ص 22.
43. سوره حدید، آیه 4.
44. سوره مجادله، آیه 7.
45. شرح الاربعین، ص 22، با تصرف.
46. بحار، ج 81، ص 366 و 380.
47. بحار، ج 84، ص 241.
48. بحار، ج 90، ص 186.
49. بحار، ج 90، ص 187.
50. بحار، ج 90، ص 191.
51. سوره غافر، آیه 7.
52. بحار، ج 55، ص 33.
گاهى انسان را به گناه دعوت مىکنند، اما مانعى فرا راه او پدید مىآید. او نمىداند راهى که به آن دعوت شدهاست، راه گناه است و نیز نمىداند چرا راه بندان شد، اما بعد مىفهمد او را به مجلس گناه دعوت کرده بودند و این راه بندان، همان «حول الهى» بود که بین او و گناه حائل شد.
الا بذکر الله تطمئن القلوب