ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
ابراهیم یزدی در مورد شهید چمران:
تا زمان جنگ در جلسات شرکت میکرد اما پس از شروع جنگ به جبهه رفت و دیگر در تهران نبود که در جلسات شرکت کند. در انتخابات دور اول مجلس هم نامزد شد و من و او با هم فعالیت میکردیم و در دوره اول هر دو ما با اکثریت مطلق انتخاب شدیم. در مجلس شرکت میکرد و به جلسات شورای مرکزی نهضت هم میآمد تا اینکه جنگ شد و به عنوان نماینده امام در شورای عالی دفاع به جبهه رفت. اکثرا جبهه بود اما مخالفان تندرو که دستبردار نبودند. رفقای محمد منتظری پوستری درست کرده بودند و روی آن نوشته بودند جاسوسان اسرائیلی باید اعدام شوند و در آن اسم بازرگان، چمران، امیرانتظام و من را نوشته بودند. چمران که در خرداد ۶۰ در جبهه شهید شد آقایان فقط با ماژیک روی اسم چمران خط کشیدند اما پوستر را بر نداشتند.
* افرادی مثل غرضی خیلی اذیتش میکردند. غرضی استاندار خوزستان بود و بنزین به ماشینها نمیداد که بروند جبهه. یک بار که تهران آمد آنقدر دلخور بود که به دیدن آقای خمینی نرفت. من رفتم پیش آقای خمینی گفتم: چمران که در جبهه دارد با صدام میجنگد چرا این قدر اذیتش میکنند. آقای خمینی به من گفت: به چمران بگو بیاید و احمدآقا را صدا کرد و گفت: احمد به دکتر مصطفی بگو بیاید. دکتر چمران هم آمد و رفت آقای خمینی را دید و برگشت به جبهه. در اردیبهشت ماه بار دیگر میآید و میخواهد برود به آقای خمینی گزارش جنگ را بدهد، باز هم راهش نمیدهند. چمران خیلی ناراحت میشود و برای آقا پیغام میگذارد: میروم جبهه، اگر زنده برگشتم به دیدنتان میآیم. اما دیگر برنگشت.