«ریاضت» یعنى تمرین است.
حضرت على (ع) می فرماید: چنان نفس خود را ریاضت و تمرین مى دهم که به قرصى نان، هرگاه به آن دستیابم، کاملا متمایل شود و به نمک، به جاى نان خورش قناعت کند و چنان از چشمهایم اشک بریزم که همچون چشمهاى خشکیده، دیگر اشکم جارى نگردد. کسى که با تمرین بخواهد حیوان سرکشى را رام کند مى گویند آن را ریاضت مىدهد و «رائض» کسى است که با تمرین حیوان سرکش را رام می کند.
ریاضت براى سالکان الهى این است که نفس سرکش خود را رام کنند تا به طرف «بهیمیت»، «سبعیت» و یا «شیطنت» حرکت نکند و فقط راه چهارم را که راه «فرشته منشى» است طى کند و مطیع عقل عملى باشد.
پیروز در دو جبهه
ما موظفیم که نفس را تمرین بدهیم. نفس اگر از ما کار حرامى را بخواهد، مانند این است که اسب زیر پاى انسان بخواهد به بیراهه برود که باید لجامش را گرفت و آن را به راه آورد. اگر ما به خواسته هاى نفس پاسخ ندهیم، کم کم عادت مى کند تا در سختیها صبر کند. این کار مبارزه با نفس است.
ممکن است کسى منزوى باشد و زاهدانه به سر ببرد و به دنیا چنین خطاب کند; اما کسى که منزوى نیست، بلکه شهرت جهانى دارد، اگر زاهدانه به سر ببرد کار هنرمندانهاى کرده است. خود آن حضرت در نامهاى به عثمان بن حنیف انصارى که کارگزار آن حضرت در بصره بود مىفرماید: اگر بخواهم، مىتوانم بهترین غذاها را فراهم کنم; ولى این کار را نمىکنم. شاید در دورترین مناطق این کشور، گرسنهاى به سر ببرد. آن حضرت در همین نامه مىفرماید: شما مثل من نمى توانید زندگى کنید، ولى از حلال خدا نگذرید و وارد مرز حرام نشوید. همچنین :
چشمهاى خود را به کمخوابى و بىخوابى عادت دهید تا بتوانید در آخر شب بیدار باشید، شکمهاى خود را هم لاغر کنید. عقل، نقل و علم، پرخورى را بد مىداند; زیرا مقدار زیادى از غذاهایى که مىخوریم مورد نیاز بدن نیست و بدن وادار مىشود براى تبدیل آن تلاش و کوشش و بعد آن را دفع کند در نتیجه روح که باید به فرزانگى نایل شود، سرگرم زبالهروبى مىگردد.
نقش تمرین در مسایل اخلاقى
تمرین هاى عادى، تنها از یک نظر کار سخت را آسان مىکند و آن، عادت کردن است; اما تمرین هاى معنوى، از دو جهت کار سخت را آسان مىکند: یکى اعتیاد و دیگرى درون بینى.
در امور معنوى اگر کسى کارى واجب را مکرر انجام دهد، بعدها براى او عادى مى شود و سخت نیست، یا اگر حرامى را مکرر ترک کرده، ترک این حرام براى او عادى مىشود و عامل دیگر براى آسان شدن انجام واجبات و ترک محرمات، عارف شدن است. کسى که طى سالهاى متمادى، اهل فضیلت باشد; یعنى کارهاى واجب را انجام دهد و از کارهاى حرام بپرهیزد، درون کار واجب را که شیرین و شکوفاست و درون کار حرام را که بدبو و متعفن است مىبیند و به این ترتیب، این معرفتبر آن عادت افزوده مىشود.به همین جهت، خداى سبحان مىفرماید:
کسى که حقوق الهى را رعایت و به واجبها عمل کند و به آنچه که مربوط به اصول و فروع است تصدیق داشته، ایمان بیاورد و عمل کند; یعنى این تمرین را داشته باشد، ما او را براى انجام کارها و عاقبتخیر «آسان» مى کنیم و در نتیجه، او به آسانى به طرف خیر مىرود.
سر این که عدهاى انفاق در راه خدا را «غرامت» مىدانند و عدهاى آن را «غنیمت» مى شمارند نیز همین تمرین و درونبینى است. از طرف دیگر، مؤمن چون تمرین کرده و عارف و درونبین شده، به آسانى انفاق مىکند; اما کسى که معتقد نیستیا تمرین نکرده، انفاق را غرامت مى داند.
در مسائل عبادى نیز چنین است; فرد غیر مؤمن مسائل عبادى را تکلیف یعنى کلفت و رنج مى داند; در حالى که مؤمن، آن را تشریف و شرافت مىداند.
جوان متشرع، به آسانى چشم و گوش خود را از حرام مىبندد; آهنگ حرام را نمى شنود و منظره حرام را نمى بیند.
ما اگر این هنر را داشته باشیم که هر لباسى بر تن دیگران بود، هر فرشى در خانه دیگران و هر چیزى را که در دست دیگران دیدیم نخواهیم، راحتیم. باید معیار ارزشها را هم خوب تشخیص بدهیم.
حکما گفته اند: کسى که لباس نو و فاخر بر تن کرده است و همه فکرش متوجه حفظ زیبایى آن است، او خدمتگزار آن لباس است نه لباس، خدمتگزار او. سایر لوازم زندگى نیز همین طور است.