پاک اندیش

اندیشه های اسلامی و انقلابی

پاک اندیش

اندیشه های اسلامی و انقلابی

نقشه راه رهبری برای ما

بخشی از سخنان نوروزی رهبری در مشهد پیرامون فعالیت های خودجوش جوانان انقلابی: (1/1/93)

«امّا آنچه نقطه‌ی مهم‌تر عرض من است، خطاب به جوانهایی است که در سرتاسر کشور فعّالیّتهای فرهنگی را به صورت خودجوش شروع کردند که بحمدالله خیلی هم وسیع شده است. من میخواهم بگویم آن جوان‌هایی که در تهران، در شهرهای گوناگون، در استان‌های مختلف، در خود مشهد، در بسیاری از شهرهای دیگر کار فرهنگی می‌کنند، با اراده‌ی خودشان، با انگیزه‌ی خودشان ـ کارهای بسیار خوبی هم از آنها ناشی شده است که از بعضی از آنها ما بحمدالله اطّلاع پیدا کردیم ـ کار را هرچه میتوانند به‌طور جدّی دنبال کنند و ادامه بدهند. بدانند که همین گسترش کار فرهنگی در بین جوانهای مؤمن و انقلابی، نقش بسیار زیادی را در پیشرفت این کشور و در ایستادگی ما در مقابل دشمنان این ملّت، ایفا کرده است.»

نظارت مجلس خبرگان بر رهبری

بخشی از مصاحبه آیت الله سید احمد علم الهدی با نشریه رمز عبور درباره میزان نظارت مجلس خبرگان بر رهبری:

خبرنگار:

یکی از کارکردهای مهم مجلس خبرگان نظارت بر رهبری است. پاشنه آشیل کسانی که در صدد فتح مجلس خبرگان آینده هستند این است که خبرگان موجود صوری و تشریفاتی است. آنها مدعی هستند بر عملکرد رهبری نظارت ندارد و نهادهای تحت نظارت رهبری هر کاری دلشان می‌خواهد می‌کنند، از جمله قوه قضائیه و صدا و سیما. جنابعالی با توجه به این که عضو مجلس خبرگان هستید از مصادیق نظارت مطالبی را بفرمایید، خبرگان واقعاً کارکرد نظارتی‌اش را چقدر انجام داده است و خود جنابعالی تا چه حد در جریان این امر بوده‌اید و احیاناً اگر خاطراتی دارید بفرمایید.

آیت الله علم الهدی:

اشتباه بزرگی که اینها می‌کنند این است که اینها فقیه نیستند و اصلاً فقه را بلد نیستند، چون اگر الفبای فقه را هم بلد باشند از این حرف‌ها نمی‌زنند. اینها عمدتاً حرف‌های سیاسی می‌زنند که حرف‌های فقهی نیست.

از نظر فقهی نظارت بر رهبری نظارت بر عملکرد رهبری نیست. کسی حق ندارد بر رهبری نظارت کند، چون رهبر ولی امر است. تعارف که نداریم. مقام معظم رهبری ولی بنده هستند و نه بنده که ولی تمام مراجع و علما هم هستند. خود آیت‌الله مکارم هم فرموده‌اند ما هم تابع رهبری هستیم، چون ایشان ولی امر هستند. ولی امر یعنی تمام افراد این کشور، اعم از کسانی که در خبرگان هستند، مولّی علیه ایشانند. مولّی علیه یعنی کسی که ولایت بر او داده شده است و لذا او نمی‌تواند ناظر بر ولی باشد. می‌توانید یک پسر را ناظر بر عملکرد پدرش کنید؟ مولّی علیه نمی‌تواند ناظر عملکرد وی باشد. عملکرد ولی ناظر بر ولایت اوست، لذا دستگاه‌های زیر نظر رهبری را خود رهبر باید تشخیص بدهد که چگونه عمل می‌کنند. به ما ربطی ندارد. هر جور که خودش می‌داند می‌تواند عمل کند. نظارت بر رهبری، نظارت بر عملکرد رهبری نیست، بلکه در واقع یک نوع صیانت رهبری است.

خبرنگار:

در عین حال نظارت بر تداوم صفات رهبری هم هست.

آیت الله علم الهدی:

اساساً اصلش همین است، یعنی صیانت رهبری. ما باید خود رهبری و خود ولایت را صیانت کنیم تا رهبری در ظرف و بستر شرعی و قطعی‌اش قرار داشته باشد و هیچ وقت از مجرای شرعی رهبری بیرون نرود. برای این که از ولایت و رهبری صیانت کنیم تا در مجرای شرعی خودش باشد، باید شرایط و حالات رهبری را تحت نظر بگیریم. بحث شرایط و حالات رهبر است.

خبرنگار:

صفاتی که او را رهبر می‌کند.

آیت الله علم الهدی:

«صائناً لنفسِهِ حافِظاً لِدینِهِ مُخالِفاً على‏ هَواهُ مُطِیعاً لأمرِ مَولاهُ». هر کدام از این شرایط در رهبری سقوط کرد از رهبری ساقط است. فقط باید این شرایط را ببینیم، آن هم نه به عنوان این که بنده بخواهم تعیین کنم رهبر عادل است یا ظالم. نظارت بنده بر ولایت است که الان مصداقش این رهبر است که اگر خدای نکرده شرایط در او از بین رفت و ولایت و رهبری ضربه می‌خورد. در واقع نظارت مجلس خبرگان به معنای صیانت از رهبری و ولایت است، به معنای نظارت بر عملکرد نیست. نه‌تنها دستگاه‌های زیر نظر رهبری که کل مملکت زیر نظر ایشان است. بنا بر اصل ۵۲ قانون اساسی کل مملکت زیر نظر رهبری است. اینها تصور می‌کنند فقط بنیاد مستضعفان، صدا و سیما و قوه قضائیه زیر نظر رهبری است؟

خبرنگار:

بیشتر روی نهادهای مالی دست می‌گذارند و غرض و مرض هم دارند.

آیت الله علم الهدی:

اینها که چیزی نیست. بر اساس اصل ۵۲ قانون اساسی کل کشور زیر نظر رهبری است. راهبردهایی که رهبری در سیاست خارجی می‌دهد هزار برابر مهم‌تر و خطرناک‌تر از پولی است که دست ستاد اجرایی فرمان امام است. رهبر ولی امر و حجت امام زمان(عج) است. تعارف که نداریم. وجود اقدس امام زمان در توقیع شریفشان فرمودند: «فَإِنَّهُمْ حُجَّتِی عَلَیْکُمْ وَ أَنَا حُجَّهُ اللّهِ عَلَیْهِمْ». اینها حجت من هستند. شاید بنده در دوران جوانی با مقام معظم رهبری دوست هم بوده‌ام. یک وقت هم فرض بفرمایید در خدمت ایشان بوده‌ام، ولی الان یک سرباز هستم و ایشان ولی امر من هستند و بر من ولایت دارند. بنده ناظر بر ولایت هستم نه ناظر بر ولی.

خبرنگار:

نظارت بر شرایط ولایت.

آیت الله علم الهدی:

آقایان نظارت بر ولایت را با نظارت بر ولی عوضی گرفته‌اند. کسی که «ف» فقه را هم بلد باشد، این طور حرف نمی‌زند. اینها می‌خواهند از یک فضاسازی سیاسی سوءاستفاده کنند و چون برخی متوجه آن دقایق فقهی نیستند، بهره‌برداری کنند، والا بنده ناظر بر ولایت هستم و برای حفظ ولایت مراقبم ولی سقوط نکند. سقوط ولی هم ناظر بر این که شرایط ولی در وی از بین برود.

خبرنگار:

مثلاً تقوا نداشته باشد.

آیت الله علم الهدی:

بله، همان که عرض کرد «صائناً لنفسِهِ حافِظاً لِدینِهِ مُخالِفاً على‏ هَواهُ مُطِیعاً لأمرِ مَولاهُ» از بین برود. ناظر بر ولایت هستم، ولی این که ولی دارد چه کار می‌کند به من چه ارتباطی دارد؟ چگونه دارد مدیریت می‌کند به من ارتباط ندارد، چون این اوست که بر من ولایت دارد نه این که من بر او ولایت داشته باشم.

در مجلس خبرگان قبلی آقای هاشمی و برخی از آقایان چیزی را نوشتند که ما کمیته نظارتی در خبرگان درست کنیم که بر دستگاه‌های زیر پوشش رهبری نظارت کند. البته اینها به عنوان کمک به رهبری این مطلب را عنوان کردند.

منبع: نشریه رمز عبور3

برای من سواله ...

این آقایانی که می گویند در سال 88 تقلب شده است و نظام نامشروع است، چرا می آیند در این نظام پست دولتی می گیرند؟! چرا اینقدر اصرار دارند در این دولت حضور داشته باشند؟! آخر مگر این دولت برآمده از این نظامی که می گویند نامشروع است، نیست؟!

کسی که با دست علی بیعت نکند، با پای دشمن علی بیعت خواهد کرد

طبق تعابیر قرآن کریم کسانی که به سهولت زور و زر و فریب، ولایت طاغوت را می پذیرند و در مقابل ولایت طاغوت زبونی از خود نشان می دهند، اینها به ولایت اولیاء الله که می رسند جرأت پیدا می کنند، جسارت و پروریی پیدا می کنند.

عبدالله بن عمر را آوردند با علی بن ابیطالب بیعت کند. آقا فرمود که مجبورش نکنید. گفتند بیعت نمی کند. آقا فرمود خب بیعت نکند، رهایش کنید. گفتند پدر ایشان (خلیفه دوم مسلمین) هر کس بیعت نمی کرد را گردن می زد. شما هم گردنش را بزنید. آقا فرمود نه رهایش کنید.

به عبدالله بن عمر می گفتند با علی بیعت کن، می گفت خب من نرسیدم به اینکه ایشان خلیفه مسلمین است.

همین آقای عبدالله بن عمر، یک روزی حجاج بن یوسف سقفی آمد مدینه. حجاج بن یوسف سقفی سفاک و خونریز بود که در صدر اسلام به اندازه او کسی آدم نکشته. گرسنه اش بود، اشتها نداشت برای غذا خوردن، میلش نمی کشید، می گفت یک نفر بیاورید رگ بزنید، این در خون خودش دست و پا بزند، من اشتها بیایم غذا بخورم.

می گویند در شهری می رفت، مدینه، بصره، کوفه تاریخ نوشته، در کوچه ها به جای آب وسط کوجه خون جاری بود، تا وقتی که حجاج بود عادی بود. جوی خون راه می انداخت.

آن وقت حجاج بن یوسف سقفی آمده بود مدینه، بعد از بصره، همه حساب کار خودشان را کردند، نصف شب رسیده، همان موقع در زدند. کیست؟ کیست در دارالاماره را دارد می زند؟ آقا یکی از پیرمردهای بزرگ قوم است. کی است؟ بیاوریدش ببینم. عبدالله بن عمر است. چه کار دارد نصف شبی؟ می خواهد با شما بیعت کند. بگویید وقت نداریم، فردا بیاید بیعت کند. چه خبر است نصف شبی؟ خسته هستیم! نه می گوید من نمی روم، باید امشب بیعت کنم، بگو بیاید ببینم چشه، چه مرگش است.

چته؟ بگو ببینم! گفت می خواهم با تو بیعت کنم. گفت حالا چرا نصف شبی؟ گفت پیامبر فرموده است کسی امامی را با بیعت نکرده باشد بمیرد، مات میته جاهلیه! گفت حالا من که امام نیستم، من نماینده امیرالمومنین یزید هستم، نماینده اش هستم. گفت باشد، نماینده اش هم مثل خودش، من باید بیعت کنم با تو. گفت حالا خسته هستم بگذار فردا صبح. گفت من اگر امشب مرگم برسد چه کنم؟

نامرد، پنج سال با امیرالمومنین علی ابن ابیطالب بیعت نکردی حالا ...

می گوید حجاج پایش را دراز کرد، گفت من الان حال ندارم دستم را دراز کنم، پایم را دراز کنم با پایم بیعت می کنی؟ گفت با پایت بیعت می کنم. خم شد پای حجاج بن یوسف سقفی را گرفت بیعت کرد.

کسی با دست علی ابن ابی طالب بیعت نکند به جایی می رسد که با پای حجاج بن یوسف سقفی بیعت می کند.

منبع: حجه الاسلام و المسلمین علیرضا پناهیان نشریه داد

شروع طرح انعکاس مطالب برخی از خبرگزاری ها در سایت

به نام خدا

طبق صورت جلسه قرار شد از این هفته برخی سایت های خبری توسط اعضا بررسی و مطالب مهم آنها در سایت منعکس گردد. برای هریک از اعضا حاضر در جلسه سایتی مشخص شد. بقیه اعضا که سایتی برای آنها مشخص نشده، لطفا هر چه سریع تر سایت خود را معرفی نمایند.

حاجی مقصودی: مشرق

مجیدیان: خبرآنلاین

ملوندی: جهان نیوز

سیدی: فارس

بی باک: واشنگتون پست

جوهر: نامشخص

خمسه: نامشخص

هدایتی: نامشخص

مالمیر: نامشخص

محمودخانی: نامشخص

اباذری: نامشخص

طرح پیشنهادی مطالعه بخشی از کلمات قصار حضرت امیر (ع) (حکمت 161 تا 270)

نام فرد

هفته و شماره حکمت

4/21

تا

4/27

4/28

تا

3/5

5/4

تا

5/10

5/11

تا

5/17

5/18

تا

5/24

5/25

تا

5/31

6/1

تا

6/7

6/8

تا

6/14

6/15

تا

6/21

6/22

تا

6/28

بی باک

161

172

183

194

205

216

227

238

249

260

محمودخانی

162

173

184

195

206

217

228

239

250

261

مجیدیان

163

174

185

196

207

218

229

240

251

262

ملوندی

164

175

186

197

208

219

230

241

252

263

حاجی مقصودی

165

176

187

198

209

220

231

242

253

264

سیدی

166

177

188

199

210

221

232

243

254

265

خمسه

167

178

189

200

211

222

233

244

255

266

مالمیر

168

179

190

201

212

223

234

245

256

267

هدایتی

169

180

191

202

213

224

235

246

257

268

اباذری

170

181

192

203

214

225

236

247

258

269

جوهر

171

182

193

204

215

226

237

248

259

270

پایان طرح پیشنهادی مطالعه بخشی از کلمات قصار حضرت امیر (ع) (حکمت 71 تا 160)

طرح پیشنهادی مطالعه بخشی از کلمات قصار حضرت امیر (ع) (حکمت 71 تا 160) به پایان رسید. در این طرح 30 درصد از اهداف پیش بینی شده محقق شد. با اینکه نسبت به طرح قبلی 10 درصد رشد داشت ولی باز هم این عدد کم است. در اینجا جا دارد از آقای رضا هدایتی که بیشترین فعالیت را از خودشان نشان داد، کمال تشکر را داشته باشیم و از آقایان حاجی مقصودی، مالمیر، ملوندی، محمودخانی و بی باک بخاطر کم کاری گلایه کنیم.

من دلایل این کم کاری را در چند مورد می دانم:

  • متاسفانه اعضا تعهد واقعی و محکمی برای انجام تکالیف خود در سایت ندارند.
  • متاسفانه فعالیت های فرهنگی در اولویت زندگی اعضا نمی باشد.
  • متاسفانه انجام فعالیت های مستمر و بلند مدت برای اعضا دشوار می باشد.

صورت جلسه سایت پاک اندیش

زمان: شنبه 21/4/93 بعد از افطار

مکان: خانه سینا مجیدیان

اعضای جلسه: آقایان بی باک، ملوندی، حاجی مقصودی، مجیدیان، جوهر، سیدی و خمسه

مباحث مطرح شده در جلسه:
  • همه اعضا متعهد شدند که هرهفته به وظایف خود در سایت عمل کنند.
  • طرح حکمت های حضرت امیر (ع) ادامه یابد.
  • هر یک از اعضا به انتخاب خود یک سایت خبری یا خبرگزاری را انتخاب نمودند و متعهد شدند، هر هفته مطالب مهم و جالب سایت مشخص شده را در سایت منعکس کنند تا دیگران نیز بهره ببرند. سایت مشخص شده برای هر یک از اعضا به شرح زیر می باشد:
حاجی مقصودی: مشرق
مجیدیان: خبرآنلاین
ملوندی: جهان نیوز
سیدی: فارس
بی باک: واشنگتون پست
جوهر: نامشخص

من الله توفیق

علی مطهری را بیشتر بشناسیم 3

چاپلوسی، خود بزرگ بینی و توهم عقل کل بودن

نامه اعتراض علی مطهری به رد صلاحیت هاشمی:

 بسم الله الرحمن الرحیم

رهبر گرامی، آیت الله خامنه ای دامت بر کاته

با اهداء سلام،در خصوص رد صلاحیت آیت الله هاشمی رفسنجانی برای انتخابات ریاست جمهوری توسط شورای نگهبان ، به عرض می رساند این رد صلاحیت که با دو دلیل ناموجه ناتوانی جسمی و نقش داشتن در فتنه سال ۸۸ انجام شده است آسیب جدی به انتخابات آینده وارد خواهد کرد و حماسه سیاسی مورد نظر جناب عالی را محقق نخواهد ساخت. حدس قوی دارم که اگر امام خمینی هم، به فرض حیات ، با نام مستعار در انتخابات شرکت می کردند صلاحیت شان رد می شد چون ایشان هم گاهی انتقاداتی داشتند.

مستحضر هستید که با ورود جناب آقای هاشمی به صحنه انتخابات چه شور و شوقی در میان مردم و چه امیدی در دل آنان به اصلاح امور و پیشرفت سریعتر کشور پیدا شد و با رد صلاحیت ایشان طبعا آن شور وشوق وآن امید از بین رفت.

پیشنهاد می کنم با حکم حکومتی در تایید صلاحیت ایشان زمینه تحقق حماسه سیاسی مورد نظرآن رهبر عزیز را فراهم آورید و محذور احتمالی لزوم اقدام مشابه در باره آقای مشایی موجه به نظر نمی رسد زیرا قیاس این دو با هم قیاس مع الفارق است و رد صلاحیت به دلیل داشتن گرایش های فکری غیر اسلامی کار درستی است اما رد صلاحیت به دلیل منتقد بودن کار نادرستی است. اولی مشمول حکم حکومتی نمی شود و دومی مشمول می شود. برای جنابعالی آرزوی سلامت و توفیق بیشتر دارم.

والسلام ۳/۱/ ۹۲

علی مطهری

 

چند نکته:

وقتی خود طرف اعتراضی ندارد، فردی به جای او اعتراض کند، به این نمی گویند چاپلوسی؟!

اینکه آدم برای هر مسئله ای که در حیطه اختیارات او نیست، اظهار نظری بکند، جز خودبزرگ بینی است؟!

اینکه آدم به جای دیگران فکر کند و راه کار ارائه دهد، جز این است که خودش را عقل کل فرض می کند؟!  

 

علی مطهری را بیشتر بشناسیم 2

مطهری 83: فرزندانتان کارهای اقتصادی می کنند، بهتر است کاندید نشوید/ مطهری 91: هاشمی بیاید، از مشکلات عبور می کنیم.

نامه سرگشاده علی مطهری به هاشمی در 20 مهر 83:

«از قرار معلوم، تصمیم گرفته‌اید که در صورت لزوم پا به عرصه انتخابات ریاست جمهوری بگذارید و کاندیدا شوید. این جانب به دلایلی که برخی از آن‌ها ذیلاً ذکر می‌شود، پیشنهاد می‌کنم که پا به این عرصه نگذارید... اکثر فرزندان و برخی نزدیکان شما در کارهای اقتصادی وارد شده‌اند و این امر در صورتی که جنابعالی رئیس جمهور شوید موجب افزایش شایعات خواهد شد. همچنین تحمل جنابعالی در مقابل انتقاد آشکار و مطرح در رسانه‌ها اندک است گرچه انتقادات خصوصی را راحت‌تر می‌پذیرید، و این امر یک نقطه منفی برای یک رئیس جمهور است و باعث پیدایش گروه‌های سیاسی نیمه مخفی می‌شود.»

مصاحبه علی مطهری با روزنامه اعتماد در 27 آبان 91:

«حضور هاشمی رفسنجانی در یک دوره چهارساله می‌تواند کشور را از مشکلات خارج کند.»

علی مطهری را بیشتر بشناسیم 1

فائزه هاشمی،نامه علی مطهری،مجازات فحاشی و چند چیز دیگر ...

علی مطهری را من نه به دلیل انتسابش به شهید مرتضی مطهری(ره) بلکه با «پفیوز» ی که در صحن مجلس نثار نماینده ای دیگر کرد می شناسم! اگر دیگران برای شناخت افراد برجسته به آراء و آثار ایشان رجوع می کنند، من برای شناخت "علی" فایل صوتی فحاشی او را (پفیوز) بارها و بارها گوش کرده و هر بار هم در شنیده خود شک کرده ام! و پس آن بر شنیده خود صحه گذاشته ام!!

آقای علی مطهری در صحن مجلس شورای اسلامی:

خفه شو!

بتمرگ!

پفیوز! 

ادامه مطلب ...

در تکمیل یادداشت «داستان دنیایی که ارزشش از آب بینی بز کم ارزش ترست و چاپلوسی»

روایت حجت الاسلام روحانی از دیدار رهبر معظم انقلاب

به گزارش رسا، حجت الاسلام سید حمید روحانی که از حاضران در جلسه دیدار فراکسیون فرزندان شاهد مجلس شورای اسلامی با رهبر معظم انقلاب بوده اند به روایت آن پرداخته اند که از نظر می گذرانید:

  ادامه مطلب ...

خوش آمدگویی

به نام خدا

خدمت آقا مسعود گل که اینقدر فعال وارد شدند، خوش آمد می گیم و به بعضی ها که خودشون می دونند، می گیم یاد بگیرید، نصف شماست، یه کم خجالت بکشید.

مسعودجان امیدواریم با ورودت، سایت یه تکونی بخوره و از این بی حالی در بیاد. 

تاکیدی که به همه آقایون هست، اینه که سعی شود، مطالبی که بیشتر تحلیلی هستند، مطرح شوند. مباحث زود رها نشوند و تا پخته شدن به یادداشت گذاشتن ادامه داده شود. برای مطالب برچسب گذاشته و دسته مطلب مشخص شود.

یاعلی

من چرا دلم صاف نمیشه!

آقا لطف کنید مدارک ماشین رو بدید؟

-   برای چی سرکار؟

-   چراغ قرمز رو رد کردید؟ متوجه نشدید؟

-   متوجه که شدم... اما راستش رو بخواید من هیچ وقت نتونستم دلم رو با این قوانین راهنمایی رو رانندگی صاف کنم! یعنی حتی اون وقتی که بچه بودم و کنار دست بابام میشستم و ایشون پشت چراغ قرمز وای میستاد یه احساس «دل صاف ناشدگی» پیدا می‌کردم!

***

نفر اول رو چرا کُشتی؟

-   دلم باهاش صاف نبود آقای قاضی!

-   مگه چی کار کرده بود؟

-   اون کار خاصی نکرده بود، من دلم باهاش صاف نبود!

-   نفرات بعدی رو چرا کشتی؟

-   با اونها هم دلم صاف نبود.

-   به همین سادگی؟

-   به همین سادگی چیه آقای قاضی! صاف نبودن دل رو دست کم نگیرید! خیلی چیز مهمیه...

-   تا کی می‌خواستی به این قتلهای زنجیره‌ای ادامه بدی؟

-   تا وقتی که دلم با همه صاف بشه!

***

آقای دکتر من یه جوریمه!

-   چه جوریتونه عزیزم.. یک کم بیشتر توضیح بدید.

-   یه جوریمه دیگه... نمیشه توضیح داد...

-   خب آخه من تا ندونم شما چه جوریتونه که نمیتونم درمانتون کنم.

-   آخه نمیدونم چی بگم...

-   مثلا بگید چه حالاتی دارید؟

-   آهان... راستش... خیلی عصبانی هستم... دارم میترکم!... احساس میکنم مردم اندازه من نمی‌فهمند ...

-   درسته... دیگه چی؟

-   اوووممممم.... از اینکه مردم مثل من فکر نمی‌کنن خیلی ناراحتم... دلم می‌خواد خرخره مردم رو بخاطر بعضی کارهاشون بجویم...

-   آفرین... دیگه؟

-   اصلاً فکر می‌کنم من وسط یه مشت آدم بد انتخاب کن دارم تلف می‌شم... استعدادهام داره هدر میره... بقیه رو که می‌بینم بخاطر تصمیمات و انتخابهاشون می‌خوام تف کنم تو صورتشون!

-   درسته... بگید ببینم، یه احساس دوگانه‌ای هم نسبت به دموکراسی ندارید؟ این احساس که فکر کنید فقط وقتی بقیه مثل شما رای بدن دموکراسی اجرا شده؟

-   چرا... چرا... دقیقاً همینطوره!

 -  احتمالاً بعضی وقتها هم فکر می‌کنید سیزده بزرگتر از بیست و چهاره؛ درسته؟

-   آره... آره... اتفاقا همین دیروز رفته بودم یه لباس بخرم، بیست و چهار تومن بود. سیزده تومن دادم به فروشنده و گفتم چرا بقیه‌ش رو نمی‌دی؟ گفت بقیه کدومه مرد حسابی، تو که هنوز اندازه قیمتش هم پول ندادی... من هم شاکی شدم، در یک رفتار مدنی و به نشانه اعتراض، در سکوت کامل طرف رو آتیش زدم!

  - متوجه شدم... شما دچار «دل ناصافی» شدید... راستش این مشکل درمانی هم نداره! بعضیا اینجوری هستن دیگه، کاریش نمیشه کرد، دوره‌ایه، میاد و میره، معمولا هم هر چهار یا هشت سال تکرار میشه!

 

منبع: هفته نامه 9 دی

برگی از خاطرات یک قدیم الاسلام

یه روز

صبح با صدای جیغ بچه‌ها بیدار شدم. یکی‌شان را پشه زده بود. می‌گفت درد نمی‌کند. مادرش گفت «زر زیادی میزند، گرمش است حالیش نیست». با اصرار بچه‌ها زنگ زدم هلیکوپتر امداد آمد و او را بردند به فرودگاه. از آنجا با هواپیمای ویژه فرستادمش انگلیس. سه هفته تحت درمان بود. وقتی برگشت حتی جای نیش پشه هم نمانده بود. گفتم سه هزار و دویست و شصت و دو ریال بریزند به حساب بیت المال برای جبران استفاده شخصی از هلیکوپتر و هواپیما و... . مادرشان گفت خوب کاری کردی. آدم زیر منت این نظام نباشد بهتر است. گفتم می‌خواهی دویست ریال دیگر هم بریزم که نظام زیر منت ما باشد؟ نظری خاصی نداشت؛ ریختم.

یه روز دیگه

بچه‌ها اصرار کردند برویم جت اسکی سواری. گفتم «آخر امروز عاشوراست، شگون ندارد.» مادر بچه‌ها درآمد که فکر آنجایش را هم کردم. رفتیم. نشسته بودیم کنار سد که پیش خدمت‌ها غذا را آوردند. غذا قیمه بود. مادر بچه‌ها گفت حالا به یاد روز عاشورا قیمه بخوریم. بچه‌ها با ناراحتی قیمه را خوردند. دلشان پلومرغ می‌خواست. من اما با رضایت خوردم. خیلی هم چسبید. بعدش هم با دلی مالامال از اندوه جت اسکی سوار شدیم. دو بار افتادم درون آب. آبش سرد بود. گفتم به متخصصان بگویند ببیند در خارج سیستمی وجود ندارد که بشود آب سد را برای جت اسکی سواری گرم کرد؟ گفتند می‌پرسیم. شب خوابیدم.

 اون روز

هیچ اتفاق خاصی نیفتاد. اتفاق‌های غیر خاص را هم که نمی‌شود نوشت.

 کدوم روز؟

کارهایم زیاد بود. شب را در دفتر ماندم. ساعت دو شب تلفن زنگ زد. مادر بچه‌ها گفت یکی از دخترها خواب بد دیده خودت را برسان. خودم را رساندم. مادر بچه‌ها گفت دخترمان خواب دیده هرچه ساندویچ می‌خورد سیر نمی‌شود. گفتم خب بهتر، خوردن که بد نیست، سیر نشدن هم همینطور. مادر بچه‌ها گفت «آخه انتهای خوابش داخل یکی از ساندویچ‌ها خیارشور نداشته، بچها‌م بدون خیارشور نمیتونه ساندویچ بخوره که». دختره از ترس دهانش قفل شده بودم. تیم پزشکی را صدا کردیم. به وزیر هم گفتم انحصار واردات خیارشور را بدهند به دخترم که خیالش راحت باشد همیشه خیارشور به اندازه کافی دم دستش خواهد بود. خندید. برنگشتم دفتر. خوابیدم.

 دیروز

سخنرانی داشتم. کلی حرف زدم. یکجایش خیلی تند به بی‌حجاب‌ها فحش دادم. فحش‌های بد بد. عصر که آمدم خانه مادر بچه‌ها گفت چرا حرفهای بد می‌زنی بچه‌ها یاد می‌گیرند. بچه‌ها که آمدند دیدم بله، یاد گرفته‌اند. شرمگین شدم. مادر بچه‌ها گفت از این به بعد خواستی به بدحجابها فحش بدهی بگو زیبارو. گفتم رویم نمی‌شود. گفت انقدر تمرین کن تا رویت بشود. قرار شد از فردا تمرین کنم تا شاید بیست سال بعد رویم بشود. خوابیدم.

منبع: هفته نامه 9 دی

نتایج نظرسنجی


با اینکه جامعه آماری نظرسنجی کم است ولی دو نکته برای من جالب است:

  1. متاسفم که گزینه های 2 و 4 رای داشتند.
  2. اصولگرایان آمریکا را دشمن تر از هاشمی می دانند درحالی که اصلاح طلبان احمدی نژاد را دشمن تر از آمریکا می دانند.

واقعا خجالت داره ...

به نام خدا

پیامبر و پیروانش سه سال در شعب ابی طالب در آنقدر تنگنایی قرار گرفتند که روزی می رسید، تنها یک خرما می خوردند ولی حاضر نشدند تسلیم شوند.

آن وقت ما، وقتی تحریم شدیم و فقط کمی وضع معیشت بد شد، دم از سازش زدیم.

واقعا برای ایمان ضعیف خودمان متاسفم ... 

آیا کافری که انفاق می کند، به بهشت می رود؟

برخی ها هستند که می گویند، مردم دیگر کشورها که کافر هستند، انسان های خوبی می باشند، کار نیک انجام می دهند، به فقرا کمک می کنند. چطور می شود، این چنین انسان هایی به جهنم بروند؟! آیا عدالت است که انفاق آنها بدون پاداش بماند؟!

خداوند متعال در 116 و 117 سوره آل عمران این چنین می فرماید:

« إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُواْ لَن تُغْنِیَ عَنْهُمْ أَمْوَالُهُمْ وَلاَ أَوْلاَدُهُم مِّنَ اللّهِ شَیْئًا وَأُوْلَئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ »

« مَثَلُ مَا یُنفِقُونَ فِی هِذِهِ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا کَمَثَلِ رِیحٍ فِیهَا صِرٌّ أَصَابَتْ حَرْثَ قَوْمٍ ظَلَمُواْ أَنفُسَهُمْ فَأَهْلَکَتْهُ وَمَا ظَلَمَهُمُ اللّهُ وَلَکِنْ أَنفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ »

«کسانی که کافر شدند هرگز نمیتوانند در پناه اموال و فرزندانشان از مجازات خدا در امان بمانند و آنها اصحاب دوزخند و جاودانه در آن خواهند ماند.»

«آنچه آنها در این زندگی دنیا انفاق می‏کنند همانند باد سوزانی است که به زراعت قومی که بر خود ستم کرده‏اند (و در غیر محل یا وقت مناسب کشت نموده‏اند) بوزد و آنرا نابود سازد، خدا به آنها ستم نکرده بلکه آنها خودشان ستم به - خویشتن کرده‏اند.»

انفاق کفار به جهت اینکه به خداوند کفر ورزیده اند، سودی به حال آنها ندارد. کفار در محل نامناسبی کشت کرده اند که درنتیجه محصول آنها نابود می شود و محصولی را با خود به آن دنیا نمی برند.

این که برخی تلاش می کنند با به اصطلاح رأفت اسلامی، محبوبیت در دل دیگر ملل ایجاد کنند، به نوعی دروغ بستن به خداوند متعال است. رای و حکم خدا در این موضوع، قاطع است. این که برخی با بیان این موضوع که ممکن است به برخی ها صدای اسلام نرسیده باشد، سعی در توجیه کفر بعضی انسان ها دارند، نیز حرف ناصوابی است. خداوند متعال حجت را برای همه انسان ها در هر زمان و مکان تمام می کند و هیچ انسانی بدون حجت از این دنیا نخواهد رفت.

مساوات یا برابری مردان و زنان

جوامع غربی مسلمانان را متهم به ظلم کردن در حق زنان می کنند و ادعا می کنند باید بین مرد و زن مساوات باشد.

اسلام مساوات بین زن و مرد را قبول ندارد بلکه قائل به برابری میان زن و مرد است. اسلام بیان می کند، مردان و زنان در عین شباهت های زیادی که به هم دارند، دارای تفاوت های زیادی نیز می باشند که این تفاوت ها و شباهت ها می بایست در حقوق هر یک رعایت شود.

به عنوان مثال آهن و پنبه. اگر ما قائل به مساوات باشیم باید یک کیسه پنبه را مساوی با یک کیسه آهن بدانیم. درست است که از نظر حجم اشغال شده این دو یکسان هستند ولی این معیار برای مقایسه کفایت نمی کند. ولی اگر ما قائل به برابری باشیم، آنگاه می گوییم یک کیلو پنبه با یک کیلو آهن برابر است. یک کیلو پنبه ممکن است، به اندازه یک اتاق فضا اشغال کند درحالی که یک کیلو آهن به اندازه یک آجر باشد ولی این، معیار صحیح تری برای مقایسه پنبه و آهن است.

در مقایسه زن و مرد نیز باید تفاوت ها و شباهت های ظاهری و باطنی را در نظر گرفت. چطور ممکن است مرد و زنی که حتی از نظر ظاهری با هم تفاوت دارند چه رسد به باطنی، با هم مساوی قرار داد و تمام قوانین را برای آنها یکسان در نظر گرفت؟!

میز و صندلی چوبی را در نظر بگیرید. درست است که جنس هر دو از چوب است ولی آیا کارایی آن دو هم یکسان است؟! آیا می توان همان کارایی که از صندلی توقع است از میز انتظار داشت یا برعکس؟! هر چند می شود از هر دو، یک استفاده یکسان کرد ولی این باعث استفاده غلط از یکی از آنها می شود که به آن ضرر نیز می زند.

این درست همان اتفاقی است که در جوامع غرب اتفاق افتاده است. درست است که جنس مرد و زن یکسان است ولی آیا نیازها و کارایی های آن دو نیز یکسان است؟! نتیجه مساوی قرار دادن مردان و زنان در غرب این است که زنان مجبورند همان کارهایی را انجام دهند که مردان انجام می دهند حتی اگر آن کار، از توان فیزیکی آنها خارج باشد و غالبا نیز بخاطر این ضعف جسمانی حقوق کمتری دریافت می کنند. استفاده جنسی مردان از زنان در غرب اتفاق دیگری است که باعث شد زنان بازیچه دست مردان شهوت ران قرار گیرند. زنان اگر به خوبی بیاندیشند، در می یابند که انقلاب فمینیسم نه تنها حقوق آنها را اعاده نکرد بلکه با ظاهری زیبا بیشتر به آنان ظلم نمود.

قرآن در آیه 32 سوره النسا می فرماید:

« وَلاَ تَتَمَنَّوْاْ مَا فَضَّلَ اللّهُ بِهِ بَعْضَکُمْ عَلَى بَعْضٍ لِّلرِّجَالِ نَصِیبٌ مِّمَّا اکْتَسَبُواْ وَلِلنِّسَاء نَصِیبٌ مِّمَّا اکْتَسَبْنَ وَاسْأَلُواْ اللّهَ مِن فَضْلِهِ إِنَّ اللّهَ کَانَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمًا »

« برتریهایی را که خداوند نسبت به بعضی از شما بر بعضی دیگر قرار داده آرزو نکنید (این تفاوتهای طبیعی و حقوقی برای حفظ نظام اجتماع شما و طبق اصل عدالت است ولی با این حال) مردان نصیبی از آنچه به دست می‏آورند دارند و زنان نصیبی؛ (و نباید حقوق هیچیک پایمال گردد) و از فضل (و رحمت و برکت) خدا بخواهید و خداوند به هر چیز دانا است. »

برتری هایی که خداوند در میان مرد و زن آفریده است، در راستای حفظ نظام اجتماعی و اصل عدالت است. اگر مرد و زن یکسان بودند، خیلی کارها انجام نمی شد. این تفاوت ها برای این است که مرد و زن در کنار هم به تکامل برسند. اگر کسی برکسی برتری دارد، در راستای آن برتری وظیفه سنگین تری دارد. خداوند نیز در راستای آن وظایف انسان ها را بازخواست می کند.

اگر مردان و زنان به خوبی بیاندیشند، در می یابند در همان ویژگی های منحصر بفرد خود نصیب و بهره ای متناسب با خود دارند. نشانه آن این است که بعضی اوقات مردی بسته به شرایط آرزو می کند که ای کاش زن بوده است و همان مرد در شرایطی دیگر به مرد بودن خود افتخار می کند. البته این آرزو صحیح نیست بلکه انسان می بایست برتری و فضل را در ارزش های انسانی که وابسته به جنسیت نیست، از خدا طلب کند.

همچنین خداوند در آیه 34 النسا می فرماید:

« الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاء بِمَا فَضَّلَ اللّهُ بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ وَبِمَا أَنفَقُواْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ » 

« مردان، سرپرست و نگهبان زنانند، بخاطر برتریهایی که (از نظر نظام اجتماع) خداوند برای بعضی نسبت به بعضی دیگر قرار داده است و به خاطر انفاقهایی که از اموالشان (در مورد زنان) می کنند. »

در اینجا نیز خداوند اگر مرد را سرپرست زن قرار داده است، بخاطر آن توانایی های جسمانی و مدیریتی ذاتی او است و مرد بخاطر این برتری موظف است نسبت به زن هزینه کند.

با توجه به آنچه گفته شد، متوجه می شویم که قوانین خداوند در راستای برابری زن و مرد است و نه مساوات آنها. احکام اسلام برتری های مرد نسبت به زن و زن نسبت به مرد را در نظر گرفته است و حقوقی از مرد و زن را ضایع نمی کند.

من الله توفیق. 

به کمک و پشتیبانی ظالم اعتماد داشتن

کتاب گناهان کبیره شهید دستغیب، یکی از گناهان کبیره را «به کمک و پشتیبانی ظالم اعتماد داشتن» عنوان می کند. امام خمینی (ره) نیز در تحریر الوسیله این مورد را آورده است.

آیا دولت و حامیان آن که به کمک و پشتیبانی ظالمی چون آمریکا اعتماد دارند، مرتکب گناه کبیره می شوند؟!

گناهان کبیره

خداوند متعال در سوره النسا، آیه 31 می فرماید:

« إِن تَجْتَنِبُواْ کَبَآئِرَ مَا تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُکَفِّرْ عَنکُمْ سَیِّئَاتِکُمْ وَنُدْخِلْکُم مُّدْخَلًا کَرِیمًا »

«اگر از گناهان بزرگی که از آن نهی شده‏اید اجتناب کنید گناهان کوچک شما را می‏پوشانیم و در جایگاه خوبی شما را وارد می‏سازیم.»

ترجمه فوق ترجمه مکارم شیرازی است. به نظر می رسد چون در ابتدای آیه، خداوند می فرماید گناهان بزرگ، در نتیجه کلمه گناهان بعدی منظور گناهان کوچک است و این ترجمه مناسب است.

در ادامه فهرست گناهان بزرگ از کتاب گناهان کبیره شهید دستغیب آورده می شود:

  1. شرک به خدا
  2. نومیدی از رحمت خدای تعالی
  3. ایمنی از مکر و عقاب خدا
  4. دروغ
  5. آدمکشی، کشتن کسی که خدایتعالی کشتن او را تحریم کرده و خونش را محترم دانسته مگر آن که جنبه قصاص و اجراء حدود الهی داشته باشد.
  6. عاق پدر و مادر شدن
  7. خوردن مال یتیم به ستم
  8. دروغ بستن به خدا و یا رسول خداو یا به اوصیاء او
  9. فرار از جنگ
  10. قطع رحم
  11. سحر و جادوگری
  12. زنا
  13. لواط
  14. دزدی
  15. نسبت زنا دادن به زنان پاکدامن
  16. کتمان شهادت
  17. شهادت به ناحق دادن
  18. شکستن عهد و پیمان
  19. و حیف در وصیت (که عبارت است از بیش از ثلث وصیت کردن)
  20. مصرف نوشیدنی‌های الکلی
  21. ربا خوردن
  22. سحت (یعنی بهای چیزهای حرام و مزد کارهای حرام
  23. قمار
  24. خوردن گوشت مردار و خوک و خون و گوشت هر حیوانی که هنگام ذبح نام غیر خدا بر آن برده باشند، مگر آن که ضرورت خوردن این چند چیز را ایجاب کند.
  25. کم فروشی
  26. رفتن و مهاجرت به مکانی که در آن جا انجام وظایف دینی میسر نیست.
  27. ظالم را در ظلمش کمک کردن
  28. به کمک و پشتیبانی ظالم اعتماد داشتن
  29. حقوق دیگران را بدون هیچ عذری نگهداشتن
  30. قسم دروغ
  31. تکبر
  32. اسراف
  33. خیانت در امانت
  34. غیبت
  35. سخن چینی
  36. سرگرمی به لهو و لعب
  37. سبک شمردن حج و بی اعتنائی به آن
  38. ترک نماز
  39. ندادن زکات
  40. اصرار بر گناهان کوچک
  41. استمنا

چند نکته خواندنی درباره داعش

  1. حداکثر نیروهایی که برای داعش در سوریه و عراق ذکر شده است، 12 هزار نفر است.
  2. داعش با 5 هزار نفر نیرو شهر موصل را تصرف کرد. شهر موصل جمعیتی حدود 2 میلیون نفر دارد که در زمان حمله داعش 30 هزار نفر نیروی ارتش عراق در آن حضور داشتند.
  3. نام گروه داعش در فهرست گروه های تروریستی سازمان ملل قرار ندارد.
  4. بنا برگزارش گاردین، دارایی های داعش احتمالا بالغ بر چند میلیارد دلار است.
  5. به نوشته خبرگزاری واشینگتون پست، ابوبکر البغدادی، سرکرده گروه داعش، فارغ التحصیل دوره دکترای علوم اسلامی دانشگاه اسلامی بغداد است.
  6. بر طبق گفته واشینگتون پست، ابوبکر البغدادی در سال ۲۰۰۵ توسط نیروهای آمریکایی دستگیر شده و به مدت ۴ سال در اردوگاه بوکا واقع در جنوب عراق بازداشت بوده است. گفته‌های برخی از منابع عربی حاکی از آن است که او در همین محل به تمرین با القاعده پرداخته است. البغدادی در سال 2009 و پس از اینکه اردوگاه بوکا تحت فرمان عراقی ها در آمد، توسط عراقی ها آزاد شد. کمی پس از آزادسازی، او در ۱۶ می ۲۰۱۰، پس از کشته شده ابوعمر البغدادی (رهبر پیشین داعش) در یک شبیخون در ماه قبلش، خود را رهبر دولت اسلامی عراق خواند.