بخشی از کتاب « من زنده ام »، خاطرات دوران اسارت معصومه آباد:
« بچه ها را نوبتی و از روی ملاک و معیار خودشان و البته به کمک چند تا از عناصر خودفروخته خودمان انتخاب می کردند. ناجوانمردتر از عراقی ها خودی هایی بودند که به بهای چند نخ سیگار، چوب حراج به انسانیت و مردانگی و غیرت می زدند. آنها انگشت روی بچه ها می گذاشتند و آنها را به اتاق شکنجه روانه می کردند. این افراد ایرانی هایی بودند که برای ادامه ی زندگی خود، خون دیگران را می فروختند و برای اینکه رنج کمتری را تحمل کنند دیگران را به رنج بیشتر می انداختند. این جاسوس ها روی هر کس انگشت حرس الخمینی (پاسدار) می گذاشتند، او را با پای خودش می بردند اما چهار دست و پا و چهره ای خونین و مالین بر می گرداندند که اصلا قابل شناسایی نبود.
...
آنچه ما را بی تاب تر از همیشه می کرد این بود که می دیدیم سه نفر که لباس اسیران را به تن داشتند، لای دست و پای خمیس و عبدالرحمان و حمزه می چرخیدند و برای بعثی ها خوش رقصی می کردند و دم تکان می دادند و انگشت نحس خود را به سمت برادران نشانه می گرفتند و به بهای یک نخ سیگار که انعام سرسپردگی شان بود تن به خیانت می سپردند. نگاه شوم شان به مثابه ی دندان گرگی بود که در گوشت بره های بی گناه فرو می رفت. گرسنگی، تشنگی، سرما، گرما، تحقیر، توهین و شکنجه، همه چیز را می شد تحمل کرد اما نامردی و خیانت نفس گیر بود. »
در یادداشت « چرا تشکیل نمیشه؟! » آورده شد:
« دولت روحانی، دولت احمدی نژاد را به علت انحلال سازمان مدیریت و بودجه بی برنامه خطاب می کرد و می گفت در 100 روز اول دولت سازمان را احیا می کند. الان تقریبا یک سال از روی کار آمدن دولت می گذرد و هنوز سازمان مدیریت و بودجه تشکیل نشده است؟! »
به نظر می رسد با وجود تاکید مجلس دولت تمایلی به تشکیل سازمان مدیریت و بودجه ندارد. به عبارت دیگر گویا دولت سازمان مدیریت و بودجه را مفید نمی داند. از این روست که تاکنون سازمان مدیریت و بودجه تشکیل نشده است. لازم به ذکر است سازمان مدیریت و بودجه در سال 78 در دولت خاتمی تشکیل و در سال 86 در دولت احمدی نژاد منحل شد. درنتیجه این سازمان قدمتی زیادی ندارد و به دولت احمدی نژاد به علت ناکارآمدی این سازمان را منحل نمود و دولت روحانی نیز به همین علت است که آن را تشکیل نمی دهد.
دولت روحانی، دولت احمدی نژاد را به علت انحلال سازمان مدیریت و بودجه بی برنامه خطاب می کرد و می گفت در 100 روز اول دولت سازمان را احیا می کند. الان تقریبا یک سال از روی کار آمدن دولت می گذرد و هنوز سازمان مدیریت و بودجه تشکیل نشده است؟!
بخشی از کتاب « من زنده ام »، خاطرات دوران اسارت معصومه آباد:
« تعدادمان ساعت به ساعت بیشتر می شد. برادران سپاه و بسیج را در آن گودال کنار ما می آوردند و بقیه را گوشه دیوار نگه می داشتند. ساعت ده صبح جوانی با قامتی باریک و بلند و محاسنی قهوه ای مثل تیری که از دور شلیک شود به جمع ما پرتاب شد. لب و دهانی پر خون و ظاهری روستایی اما چهره ای گشاده و لبانی مثل پسته ی خندان داشت. هیچ کدام دستمالی نداشتیم که به او بدهیم. با سر آستین لب و دهان خونی اش را پاک کرد و نشست. پنجاه رأس گوسفند با صدای زنگوله هایشان او را همراهی می کردند و عراقی ها گوسفندها را هم با او داخل گودال انداختند. به هر طرف که سر می چرخاندیم، صورت گوسفندها توی صورتمان بود و روی دست و پایمان فضله می ریختند و یکسر بع بع می کردند.
بعد از سی ساعت گرسنگی و تشنگی یک لیوان آب آوردند که همه با هم در معیت آن همه گوسفند، یک جرعه از آن بنوشیم.
هر گوسفندی که سروصدا می کرد به محض اینکه آن جوان دستی به سرش می کشید آرام می شد. یکی از برادرهای سپاه امیدیه از او پرسید: اسمت چیه برادر؟ شغلت چیه؟
با سادگی و صداقت تمام گفت: اسمم عزیزه و چوپونم. کاشی هستم. دیروز از کاشان راه افتادم. توی ولایتمان هر کسی دوست داشت چند تا گوسفند برای سلامتی رزمنده ها به جبهه هدیه کرده. من تو مسیر آبادان بودم که گیر افتادم. گله خسته و گرسنه است. این گوسفندها تاب گرمای اینجا را ندارند. کاش یک آب و علفی به این زبان بسته ها بدهند.
با لهجه ی شیرین کاشی و سادگی هرچه تمام تر پرسید: تا کی اینجا هستیم؟ اگر می خواهند ما را نگه دارند اما ای کاش گوسفندها را زودتر برای برادرهای رزمنده به جبهه بفرستند.
اصلا در عالم دیگری بود. از تک تک گوسفندهایش خاطره داشت و اخلاق آنها را می دانست.
...
بعد از یک وقفه ی دو ساعته، به خودشان و بچه ها استراحت دادند اما دوباره شروع کردند. این بار انگشت شومشان را روی عزیز چوپون و چند نفر دیگه گذاشتند. بچه هایی که با عزیز به اتاق شکنجه رفتند تعریف کردند: عزیز را از پا آویزان کرده و با شلاق به سرو صورتش می کوبیدند. وقتی پایش را باز کردند، کلت روی شقیقه اش گذاشتند و به او گفتند: عزیز این تیر خلاص است. هر وصیتی داری سریع بگو تا دوستانت به خانواده ات برسانند.
آنقدر به سر عزیز ضربه زدند که به لکنت افتاد و دیگه نمی تونست حرف بزنه. خون از دهان و دل و روده اش بیرون می ریخت، آب به سرو صورتش زدند و گفتند: بهت فرصت می دهیم که وصیت کنی. امشب تیر خلاص سهم توست.
عزیز التماس می کرد و فرصت می خواست. بعد از نیم ساعت که آرام شد عراقی ها کنجکاو شده بودند که بفهمند عزیز چه وصیتی دارد!
درحالی که از دهان و حلقش خون می ریخت با لکنت زبان گفت: از گوسفندهایی که آورده ام یکی را برای سلامتی امام خمینی قربانی کنید.
وقتی مترجم این جمله را برایشان ترجمه کرد دوباره تنش را با شلاق تکه پاره کردند. وقتی او را به اتاق انداختند دیگر قدرت تکلم نداشت و قابل شناسایی نبود. دیدن این صحنه ها بسیار دردآور بود. فقط باید تحمل می کردیم. بر اثر ضربات زیادی که بر سرش وارد شده بود، پی در پی دچار تشنج می شد و صبح همان روز، بعد از چند بار تشنج به شهادت رسید. »
مقایسه روزنامه های روزنامهی آمریکایی نیویورکتایمز، واشنگتنپست، بوستون گلوب و لسآنجلستایمز با روزنامه های شرق، اعتماد، آرمان، ایران و ابتکار؛ دیروز از خونینترین روزهای غزه بود اما روزنامه های حامی دولت در صفحه نخست خود هیچ مطلبی درباره آن نداشتند.
مشارکت بالای 100% در برخی صندوق های انتخابات ریاست جمهوری 92/ در برخی صندوقها رای روحانی 100 % بوده است/ آیا این بار کسی ادعای تقلب میکند!؟ ادامه مطلب ...
با وجود تکذیبهای مکرر مسؤولان درباره برداشت غیرقانونی از صندوق توسعه ملی، رئیس کمیته اقتصادی مجلس روز گذشته خبر داد برداشت غیرقانونی دولت از این صندوق تایید شده است. ادامه مطلب ...
بخشی از سخنرانی سیدحسن نصرالله در همایش «نوآوری و اجتهاد از نگاه آیتالله خامنهای»:
یک فرمانده عراقی به آسوشیتدپرس گفت اگر مشورتهای نظامی ایران و سرلشکر سلیمانی نبود ما سامرا را در مقابل تروریستهای داعش از دست میدادیم. ادامه مطلب ...
سخنگوی انجمن قلم گفت: خطر کسانی که تلاش میکنند همه فلسطینیها را «ناصبی» معرفی کرده و آنها را دشمنان شیعه نشان دهند کمتر از دشمنان دین که با لباس اهل سنت تلاش میکنند خطر اصلی جهان را شیعیان نشان دهند، نیست.
ادامه مطلب ...بخشی از کتاب «من زنده ام»، خاطرات دوران اسارت خانم معصومه آباد:
« کاش دنیا بداند برای ما و تاریخ ما مایه ی فخر و مباهات است که فتح الله عزیزی سواد نداشت اما وقتی در اردوگاه خواندن و نوشتن را آموخت، اولین جمله ای که نوشت این بود: «من تا آخرین قطره ی خونم مقاومت خواهم کرد.» و به این شعار عمل کرد.»
|
آمریکا |
عربستان |
رهبری |
دشمن اصلی |
دشمن فرعی |
هاشمی |
تعامل |
دوست |
محاسبه این موضوع ساده است.
طبق توافق ژنو طی 6 ماه 4.2 میلیارد دلار از پول های بلوکه شده ما آزاد شد. فرض کنیم 6 ماه دیگم همین مقدار را آزاد کنند. یعنی طی یک سال 8.4 میلیارد دلار به ما می دهند.
بودجه سال 93 که دولت روحانی به مجلس ارائه کرد، چیزی کمی بیشتر از 800 هزار میلیارد تومان است. اگر دلار را 3200 تومان در نظر بگیریم، بودجه سال 93 حدود 250 میلیارد دلار می شود.
8.4 میلیارد دلار چیزی کمتر از 3.5 درصد از بودجه 93 ایران می شود. یعنی می شود گفت اگر ایران بتواند مشکلات ناشی از مراودات بانکی را کامل حل کند و تمام پول های آزاد شده از توافق ژنو را دریافت کند، این پول کمتر از 3.5 درصد در اقتصاد ما تاثیر دارد.
گفتاری از دکتر علی باقری، معاون سابق دبیر شورای عالی امنیت ملی در توصیف مذاکرات هسته ای دوران اصلاحات (83-81) ادامه مطلب ...
چون از مردم مظلوم فلسطین دفاع می کند.
چون از مردم مظلوم فلسطین بخاطر انسانیت دفاع می کند و نه منافع سیاسی.
چون با اینکه مردم مظلوم فلسطین شیعه نیستند و سنی هستند، باز هم از آنها دفاع می کند.
چون به مردم مظلوم فلسطین کمک نظامی می کند تا در برابر رژیم غاصب صهیونستی از خودشان دفاع کنند.
چون در برابر ظلم اسرائیل به فلسطینیان مثل سران عرب سکوت نمی کند.
چون بخاطر خدا و به دستور خدا از آرمان فلسطین حمایت می کند.
روزنامه آمریکایی نیویورکتایمز در گزارشی با اشاره به تمدید ۴ ماهه مهلت مذاکرات جامع هستهای ایران نوشت: میبایست با حفظ رویکرد حفظ تحریمها و در عین حال پیشنهاد کاهش این تحریمها به مذاکره با ایران ادامه داد. ادامه مطلب ...
روز سوم خرداد 1393 دکتر سعید جلیلی نماینده مقام معظم رهبری در شورای عالی امنیت ملی و عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام با دعوت تشکلهای دانشجویی به دانشگاه شیراز رفت و به سخنرانی و گفتوگو با دانشجویان پرداخت. این جلسه دانشجویی با پرسشهای چالشی و حمایتی دانشجویان گرم و پرحرارت شد. پرسش و پاسخ با دانشجویان را در ادامه میخوانید: ادامه مطلب ...
زمانی که اصلاحطلبان در میانه دهه 70 با استفاده حداکثری از انتقادهای گسترده از دولت هاشمی سکان اداره قوه مجریه را به دست گرفتند با وجود ادعاهای سابق خود که در مقابل راست سنتی از اطاعتپذیری خود از ولایت فقیه و رهبری جامعه اسلامی دم میزدند این بار به سمت تصاحب دیگر ارکان قدرت از مجلس شورای اسلامی گرفته تا قوه قضائیه و شورای نگهبان پیش رفتند. در این میان اصل ولایت فقیه مهمترین سد راه اصلاحطلبان امریکایی برای رسیدن به مقصود در پیش گرفته بود. از این رو با پیروزی اصلاحطلبان در انتخابات مجلس ششم آنها به این فکر افتادند که به مخالفت با کارویژههای رهبری از جمله احکام حکومتی بپردازند. با حکم حکومتی حضرت آیتالله خامنهای اصلاح قانون مطبوعات از دستور کار مجلس ششم خارج شد ولی نمایندگانی که در سر سودای دیگری داشتند، به هتاکی علیه رکن رکین قانون اساسی یعنی ولایت فقیه پرداختند و این هتاکی تا بدان جا ادامه یافت که تعدادی از نمایندگان در نامهای به رهبر معظم انقلاب به ایشان جام زهر دوم را تعارف کردند! کوتاه سخن این که اصلاحطلبان مدعی بودند که ولی فقیه با حکم حکومتی درصدد خارج ساختن آنان از گردونه رقابتهای سیاسی است ولی نگاهی کوتاه به تاریخچه این احکام نشان از آن دارد که چپها بیشترین بهره را از احکام حکومتی رهبر معظم انقلاب بردهاند. در ادامه با توضیح معنا و مفهوم حکم حکومتی به پارهای از احکام حکومتی رهبر معظم انقلاب اشاره میکنیم. «حکم» را میتوان به اعتبار متعلق آن به دو گونه تقسیم کرد. احکام حکومتی و غیر حکومتی. احکام حکومتی عبارت است از فرمانها، دستورالعملهای جزئی، وضع قوانین و مقررات کلی و دستور اجرای احکام و قوانین شرعی که رهبری مشروع جامعه با توجه به موقعیت رهبری و با لحاظ مصلحت جامعه صادر میکند. با تأمل در گذشته و حال کشورهای جهان نیز درمییابیم که در تمامی آنها قدرت به نوعی تقسیم شده که در نهایت یکی از مقامات کشور، دارای اختیارات ویژه است. این مقام عالی سیاسی که در اصطلاح دانش سیاست، از آن به ریاست کشور یا رئیس دولت تعبیر میشود، در فرهنگ سیاسی اسلام، «ولی» نام دارد. با این بیان ثابت میشود که اختیارات عالیترین مقام سیاسی که در اینجا از آن ولی فقیه است، اعتباری عقلایی دارد و در تمامی نظامهای سیاسی مردمسالار اعم از رژیم پارلمانی، ریاستی یا نیمه ریاستی هم وجود دارد. اسلام نیز که دینی فطری است و پایه احکام و قوانین آن بر اساس قوانین آفرینش نهاده شده، مسأله ولایت را الغا ننمود، بلکه پس از قراردادن شرایط مهمی چون فقاهت- تسلط بر مبانی دینی- عدالت و پرهیز از دنیازدگی، تقوی، آگاهی از زمان، شجاعت، تدبیر و تدبر، با امضا و تأیید خود، آن را به جریان انداخت. از حاشیه میگذریم و به متن این نوشتار میرسیم. مدعیان اصلاحات همواره میکوشند تا نشان دهند و اثبات کنند که حکم حکومتی یک امر ساختگی و غیرقانونی است که بعد از وفات امام در ادبیات سیاسی کشور وضع شده و از سوی ولی فقیه اعمال شده است ولی نگاهی گذرا به تاریخ انقلاب نشان از آن دارد که امام خمینی بارها از این حق قانونی و شرعی خود برای اداره جامعه اسلامی استفاده کرده بودند. حکم به تعطیلی نمازهای جماعت در سراسر ایران، عزل وکلای مجلس سنا و شورای ملی در حادثه کاپیتولاسیون، تحریم شرکت در حزب رستاخیز، حکم به جلوگیری از چراغانی در اعیاد سوم و پانزدهم شعبان... حکم تشکیل شورای انقلاب، حکم تشکیل دولت موقت، حکم لغو حکومت نظامی در روزها و سالهای پیش از انقلاب و احکامی چون مصادره اموال خاندان سلطنت، وجوب شرکت در رفراندوم و رأی به جمهوری اسلامی، تدوین قانون اساسی، فرمان پایان دادن به غائله پاوه و سرکوب اشرار در کردستان با این که هنوز قانون اساسی تدوین نشده و امام از نظر قانونی فرمانده کل نیروهای مسلح نبودند، حکم ممنوعیت ملاقات مقامات ایرانی با نمایندگان دولت امریکا، اعلام ارتداد جبهه ملی، حکم درباره باند مهدی هاشمی و قائم مقام رهبری، تعیین رئیس بانک مرکزی، تأسیس مجمع تشخیص مصلحت نظام، لزوم برخورد با نهضت آزادی و رسمیت نداشتن آن، حکم مجازات برای توهین کنندگان به حضرت زهرا و حکم اعدام سلمان رشدی، حکم بازنگری در قانون اساسی و... همگی از جمله احکام حکومتی امام خمینی محسوب میشوند. بر اساس آنچه گفته شد، حکم حکومتی امری نیست که به ناگاه و پس از وفات امام به دایره لغات و واژگان سیاسی ملت وارد شده باشد و رهبر معظم انقلاب نیز در طول سالهای زعامت خویش در برخی موارد خاص که در ادامه خواهیم دید اکثراً به خواست سران اصلاحات بوده از این حق قانونی و شرعی استفاده کردهاند. در ادامه به بررسی مواردی از احکام حکومتی رهبر معظم انقلاب در طول دوران رهبری معظم له میپردازیم. ادامه مطلب ...
معاون وزیر نفت با بیان اینکه تاکنون در زمینه رفع تحریمها و مقولات بیمه، فروش، حمل و نقل و مبادلات بانکی صنعت پتروشیمی گشایشی نشده است گفت: مالکان کشتیهای حملکننده LPG به دلیل تحریمهای بینالمللی قادر به تردد در بنادر ایران نیستند. ادامه مطلب ...
یکی از مقامات آمریکایی حاضر در وین به خبرنگاران اعلام کرد که در طول این مدت ۴ ماهه تمدید مذاکرات، کشورهای سراسر جهان اجازه ندارند تجارت با ایران را از سربگیرند. ادامه مطلب ...
خاتمی در دوران ریاست جمهوریش گفته بود، از مرگ نگویید، از زندگی بگویید و منظورش حذف شعار مرگ بر آمریکا بود. گویا مصوبه ای هم در رابطه با عدم به آتش کشیدن پرچم آمریکا داشت. آیا این حرف درست است که نباید آرزوی مرگ برای کسی بکنیم؟
بخشی از سخنان نوروزی رهبری در مشهد پیرامون فعالیت های خودجوش جوانان انقلابی: (1/1/93)
«امّا آنچه نقطهی مهمتر عرض من است، خطاب به جوانهایی است که در سرتاسر کشور فعّالیّتهای فرهنگی را به صورت خودجوش شروع کردند که بحمدالله خیلی هم وسیع شده است. من میخواهم بگویم آن جوانهایی که در تهران، در شهرهای گوناگون، در استانهای مختلف، در خود مشهد، در بسیاری از شهرهای دیگر کار فرهنگی میکنند، با ارادهی خودشان، با انگیزهی خودشان ـ کارهای بسیار خوبی هم از آنها ناشی شده است که از بعضی از آنها ما بحمدالله اطّلاع پیدا کردیم ـ کار را هرچه میتوانند بهطور جدّی دنبال کنند و ادامه بدهند. بدانند که همین گسترش کار فرهنگی در بین جوانهای مؤمن و انقلابی، نقش بسیار زیادی را در پیشرفت این کشور و در ایستادگی ما در مقابل دشمنان این ملّت، ایفا کرده است.»
بخشی از مصاحبه آیت الله سید احمد علم الهدی با نشریه رمز عبور درباره میزان نظارت مجلس خبرگان بر رهبری:
خبرنگار:
یکی از کارکردهای مهم مجلس خبرگان نظارت بر رهبری است. پاشنه آشیل کسانی که در صدد فتح مجلس خبرگان آینده هستند این است که خبرگان موجود صوری و تشریفاتی است. آنها مدعی هستند بر عملکرد رهبری نظارت ندارد و نهادهای تحت نظارت رهبری هر کاری دلشان میخواهد میکنند، از جمله قوه قضائیه و صدا و سیما. جنابعالی با توجه به این که عضو مجلس خبرگان هستید از مصادیق نظارت مطالبی را بفرمایید، خبرگان واقعاً کارکرد نظارتیاش را چقدر انجام داده است و خود جنابعالی تا چه حد در جریان این امر بودهاید و احیاناً اگر خاطراتی دارید بفرمایید.
آیت الله علم الهدی:
اشتباه بزرگی که اینها میکنند این است که اینها فقیه نیستند و اصلاً فقه را بلد نیستند، چون اگر الفبای فقه را هم بلد باشند از این حرفها نمیزنند. اینها عمدتاً حرفهای سیاسی میزنند که حرفهای فقهی نیست.
از نظر فقهی نظارت بر رهبری نظارت بر عملکرد رهبری نیست. کسی حق ندارد بر رهبری نظارت کند، چون رهبر ولی امر است. تعارف که نداریم. مقام معظم رهبری ولی بنده هستند و نه بنده که ولی تمام مراجع و علما هم هستند. خود آیتالله مکارم هم فرمودهاند ما هم تابع رهبری هستیم، چون ایشان ولی امر هستند. ولی امر یعنی تمام افراد این کشور، اعم از کسانی که در خبرگان هستند، مولّی علیه ایشانند. مولّی علیه یعنی کسی که ولایت بر او داده شده است و لذا او نمیتواند ناظر بر ولی باشد. میتوانید یک پسر را ناظر بر عملکرد پدرش کنید؟ مولّی علیه نمیتواند ناظر عملکرد وی باشد. عملکرد ولی ناظر بر ولایت اوست، لذا دستگاههای زیر نظر رهبری را خود رهبر باید تشخیص بدهد که چگونه عمل میکنند. به ما ربطی ندارد. هر جور که خودش میداند میتواند عمل کند. نظارت بر رهبری، نظارت بر عملکرد رهبری نیست، بلکه در واقع یک نوع صیانت رهبری است.
خبرنگار:
در عین حال نظارت بر تداوم صفات رهبری هم هست.
آیت الله علم الهدی:
اساساً اصلش همین است، یعنی صیانت رهبری. ما باید خود رهبری و خود ولایت را صیانت کنیم تا رهبری در ظرف و بستر شرعی و قطعیاش قرار داشته باشد و هیچ وقت از مجرای شرعی رهبری بیرون نرود. برای این که از ولایت و رهبری صیانت کنیم تا در مجرای شرعی خودش باشد، باید شرایط و حالات رهبری را تحت نظر بگیریم. بحث شرایط و حالات رهبر است.
خبرنگار:
صفاتی که او را رهبر میکند.
آیت الله علم الهدی:
«صائناً لنفسِهِ حافِظاً لِدینِهِ مُخالِفاً على هَواهُ مُطِیعاً لأمرِ مَولاهُ». هر کدام از این شرایط در رهبری سقوط کرد از رهبری ساقط است. فقط باید این شرایط را ببینیم، آن هم نه به عنوان این که بنده بخواهم تعیین کنم رهبر عادل است یا ظالم. نظارت بنده بر ولایت است که الان مصداقش این رهبر است که اگر خدای نکرده شرایط در او از بین رفت و ولایت و رهبری ضربه میخورد. در واقع نظارت مجلس خبرگان به معنای صیانت از رهبری و ولایت است، به معنای نظارت بر عملکرد نیست. نهتنها دستگاههای زیر نظر رهبری که کل مملکت زیر نظر ایشان است. بنا بر اصل ۵۲ قانون اساسی کل مملکت زیر نظر رهبری است. اینها تصور میکنند فقط بنیاد مستضعفان، صدا و سیما و قوه قضائیه زیر نظر رهبری است؟
خبرنگار:
بیشتر روی نهادهای مالی دست میگذارند و غرض و مرض هم دارند.
آیت الله علم الهدی:
اینها که چیزی نیست. بر اساس اصل ۵۲ قانون اساسی کل کشور زیر نظر رهبری است. راهبردهایی که رهبری در سیاست خارجی میدهد هزار برابر مهمتر و خطرناکتر از پولی است که دست ستاد اجرایی فرمان امام است. رهبر ولی امر و حجت امام زمان(عج) است. تعارف که نداریم. وجود اقدس امام زمان در توقیع شریفشان فرمودند: «فَإِنَّهُمْ حُجَّتِی عَلَیْکُمْ وَ أَنَا حُجَّهُ اللّهِ عَلَیْهِمْ». اینها حجت من هستند. شاید بنده در دوران جوانی با مقام معظم رهبری دوست هم بودهام. یک وقت هم فرض بفرمایید در خدمت ایشان بودهام، ولی الان یک سرباز هستم و ایشان ولی امر من هستند و بر من ولایت دارند. بنده ناظر بر ولایت هستم نه ناظر بر ولی.
خبرنگار:
نظارت بر شرایط ولایت.
آیت الله علم الهدی:
آقایان نظارت بر ولایت را با نظارت بر ولی عوضی گرفتهاند. کسی که «ف» فقه را هم بلد باشد، این طور حرف نمیزند. اینها میخواهند از یک فضاسازی سیاسی سوءاستفاده کنند و چون برخی متوجه آن دقایق فقهی نیستند، بهرهبرداری کنند، والا بنده ناظر بر ولایت هستم و برای حفظ ولایت مراقبم ولی سقوط نکند. سقوط ولی هم ناظر بر این که شرایط ولی در وی از بین برود.
خبرنگار:
مثلاً تقوا نداشته باشد.
آیت الله علم الهدی:
بله، همان که عرض کرد «صائناً لنفسِهِ حافِظاً لِدینِهِ مُخالِفاً على هَواهُ مُطِیعاً لأمرِ مَولاهُ» از بین برود. ناظر بر ولایت هستم، ولی این که ولی دارد چه کار میکند به من چه ارتباطی دارد؟ چگونه دارد مدیریت میکند به من ارتباط ندارد، چون این اوست که بر من ولایت دارد نه این که من بر او ولایت داشته باشم.
در مجلس خبرگان قبلی آقای هاشمی و برخی از آقایان چیزی را نوشتند که ما کمیته نظارتی در خبرگان درست کنیم که بر دستگاههای زیر پوشش رهبری نظارت کند. البته اینها به عنوان کمک به رهبری این مطلب را عنوان کردند.
منبع: نشریه رمز عبور3
این آقایانی که می گویند در سال 88 تقلب شده است و نظام نامشروع است، چرا می آیند در این نظام پست دولتی می گیرند؟! چرا اینقدر اصرار دارند در این دولت حضور داشته باشند؟! آخر مگر این دولت برآمده از این نظامی که می گویند نامشروع است، نیست؟!
طبق تعابیر قرآن کریم کسانی که به سهولت زور و زر و فریب، ولایت طاغوت را می پذیرند و در مقابل ولایت طاغوت زبونی از خود نشان می دهند، اینها به ولایت اولیاء الله که می رسند جرأت پیدا می کنند، جسارت و پروریی پیدا می کنند.
عبدالله بن عمر را آوردند با علی بن ابیطالب بیعت کند. آقا فرمود که مجبورش نکنید. گفتند بیعت نمی کند. آقا فرمود خب بیعت نکند، رهایش کنید. گفتند پدر ایشان (خلیفه دوم مسلمین) هر کس بیعت نمی کرد را گردن می زد. شما هم گردنش را بزنید. آقا فرمود نه رهایش کنید.
به عبدالله بن عمر می گفتند با علی بیعت کن، می گفت خب من نرسیدم به اینکه ایشان خلیفه مسلمین است.
همین آقای عبدالله بن عمر، یک روزی حجاج بن یوسف سقفی آمد مدینه. حجاج بن یوسف سقفی سفاک و خونریز بود که در صدر اسلام به اندازه او کسی آدم نکشته. گرسنه اش بود، اشتها نداشت برای غذا خوردن، میلش نمی کشید، می گفت یک نفر بیاورید رگ بزنید، این در خون خودش دست و پا بزند، من اشتها بیایم غذا بخورم.
می گویند در شهری می رفت، مدینه، بصره، کوفه تاریخ نوشته، در کوچه ها به جای آب وسط کوجه خون جاری بود، تا وقتی که حجاج بود عادی بود. جوی خون راه می انداخت.
آن وقت حجاج بن یوسف سقفی آمده بود مدینه، بعد از بصره، همه حساب کار خودشان را کردند، نصف شب رسیده، همان موقع در زدند. کیست؟ کیست در دارالاماره را دارد می زند؟ آقا یکی از پیرمردهای بزرگ قوم است. کی است؟ بیاوریدش ببینم. عبدالله بن عمر است. چه کار دارد نصف شبی؟ می خواهد با شما بیعت کند. بگویید وقت نداریم، فردا بیاید بیعت کند. چه خبر است نصف شبی؟ خسته هستیم! نه می گوید من نمی روم، باید امشب بیعت کنم، بگو بیاید ببینم چشه، چه مرگش است.
چته؟ بگو ببینم! گفت می خواهم با تو بیعت کنم. گفت حالا چرا نصف شبی؟ گفت پیامبر فرموده است کسی امامی را با بیعت نکرده باشد بمیرد، مات میته جاهلیه! گفت حالا من که امام نیستم، من نماینده امیرالمومنین یزید هستم، نماینده اش هستم. گفت باشد، نماینده اش هم مثل خودش، من باید بیعت کنم با تو. گفت حالا خسته هستم بگذار فردا صبح. گفت من اگر امشب مرگم برسد چه کنم؟
نامرد، پنج سال با امیرالمومنین علی ابن ابیطالب بیعت نکردی حالا ...
می گوید حجاج پایش را دراز کرد، گفت من الان حال ندارم دستم را دراز کنم، پایم را دراز کنم با پایم بیعت می کنی؟ گفت با پایت بیعت می کنم. خم شد پای حجاج بن یوسف سقفی را گرفت بیعت کرد.
کسی با دست علی ابن ابی طالب بیعت نکند به جایی می رسد که با پای حجاج بن یوسف سقفی بیعت می کند.
منبع: حجه الاسلام و المسلمین علیرضا پناهیان– نشریه داد
منبع: 9 دی
چاپلوسی، خود بزرگ بینی و توهم عقل کل بودن
نامه اعتراض علی مطهری به رد صلاحیت هاشمی:
بسم الله الرحمن الرحیم
رهبر گرامی، آیت الله خامنه ای دامت بر کاته
با اهداء سلام،در خصوص رد صلاحیت آیت الله هاشمی رفسنجانی برای انتخابات ریاست جمهوری توسط شورای نگهبان ، به عرض می رساند این رد صلاحیت که با دو دلیل ناموجه ناتوانی جسمی و نقش داشتن در فتنه سال ۸۸ انجام شده است آسیب جدی به انتخابات آینده وارد خواهد کرد و حماسه سیاسی مورد نظر جناب عالی را محقق نخواهد ساخت. حدس قوی دارم که اگر امام خمینی هم، به فرض حیات ، با نام مستعار در انتخابات شرکت می کردند صلاحیت شان رد می شد چون ایشان هم گاهی انتقاداتی داشتند.
مستحضر هستید که با ورود جناب آقای هاشمی به صحنه انتخابات چه شور و شوقی در میان مردم و چه امیدی در دل آنان به اصلاح امور و پیشرفت سریعتر کشور پیدا شد و با رد صلاحیت ایشان طبعا آن شور وشوق وآن امید از بین رفت.
پیشنهاد می کنم با حکم حکومتی در تایید صلاحیت ایشان زمینه تحقق حماسه سیاسی مورد نظرآن رهبر عزیز را فراهم آورید و محذور احتمالی لزوم اقدام مشابه در باره آقای مشایی موجه به نظر نمی رسد زیرا قیاس این دو با هم قیاس مع الفارق است و رد صلاحیت به دلیل داشتن گرایش های فکری غیر اسلامی کار درستی است اما رد صلاحیت به دلیل منتقد بودن کار نادرستی است. اولی مشمول حکم حکومتی نمی شود و دومی مشمول می شود. برای جنابعالی آرزوی سلامت و توفیق بیشتر دارم.
والسلام ۳/۱/ ۹۲
علی مطهری
چند نکته:
وقتی خود طرف اعتراضی ندارد، فردی به جای او اعتراض کند، به این نمی گویند چاپلوسی؟!
اینکه آدم برای هر مسئله ای که در حیطه اختیارات او نیست، اظهار نظری بکند، جز خودبزرگ بینی است؟!
اینکه آدم به جای دیگران فکر کند و راه کار ارائه دهد، جز این است که خودش را عقل کل فرض می کند؟!